گوش شیطونکر
قسمتی از خاطرات میس بریجیت نانوچیز فرانسوی در ایران
۱۰:۰۴ ق٫ظ ۲۰-۰۹-۱۴۰۴
یکی از موارد عجیبی که ندای اوه مای گاد مرا در سفر به ایران از حلقم بیرون کشید آشنا شدن با یک خانم ایرانی بود که گفتند اولین دکتر نانوتکنولوژی در ایران است و بیا و ببین چه احترام و تکریمی. چه بزرگداشت و اِهن و تُلپی!
با دکتر و ایرانش مشکل نداشتم چون هر چیز عجیب و غریبی از این کشور و دکترهایش بر میآید اما آن نان و تکنولوژی را به نظرم آمد من هم باید امتحان کنم شاید طعمش مثل بریانی اصفهان خوشمزه باشد که البته در سفرم فرصت نشد. باشد برای سفر بعدی.
بعد هم گفتند ایشان در هلند دکترای تخصصی نانومدیسین را از دانشگاه VUMC آمستردام گرفته، خوب مسلم است که هلند دکتر خوب تربیت میکند. این که چیزی نیست. من خودم کارشناسی نان و مدیتیشن از دانشگاه نیوجرسی دارم. حالا اگر پایاننامهاش از برترین پایاننامههای اروپا بوده و ۱۰ تا مقالهی ISI از آن درآمده که مهم نیست، مهم این است که در کشور هلند تحصیل کرده است.
رفقای این خانم که معلوم نیست با چه مقدار پول تطمیع شدهاند گفتند ۱۲ اختراع ثبت کرده. این هم چیزی نیست. چیزی که فراوان است اختراع.
تازه میگویند فرمولاسیون نانویی گیاهان دارویی و مواد موثره را پیدا کرده من که نفهمیدم یعنی چه ولی به نظرم استثناً این یکی خوب است چون مواد موثرهاش حداقل به درد من یکی میخورد. نگویم که وقتی دیدم این بانو چادری هم هست تصمیم گرفتم ترند اولین زن شاخدار را از آن خودم کنم. آخر چطور ممکن است؟
اما چیزی که قطعی است این است که عمراً به همچین آدمی بشود مادر گفت چون من یکی، از پس امورات این تدی خودم برنمیآیم. هنوز که هنوز است یاد نگرفته در ظرفش پیپی کند و دائم باید از دورتادور خانه لکه برداری کنم. آن وقت میگفتند این خانم با ۴ تا بچهی قد و نیم قد مراحل تحصیل و کارش را گذرانده.
اما آخرش از همه جالبتر بود که با همین گوشهای خودم شنیدم که این خانم دکتر که اسمش بیبی فاطمه حقیرالسادات است عضو شورای شهر یزد هم هست که متاسفانه در اثر برق گرفتگی از این خبر خشک شدم و الان به جای شغل قبلیام به عنوان مانکن پشت ویترین مغازهای کار میکنم. تا ما باشیم زنهای ایران را دست کم نگیریم. اووه مای گاد اصلا به من چه مربوط بود؟
ثبت ديدگاه