توضیح المشاغل در باب کتاب‌فروشی
ماگ ندارید؟!

بدان که اشتغال به کتاب‌فروشی را آدابی‌ست و توفیق در این امر منوط به این آداب است.

پس چون به ذهنش خطور کرد کتاب‌فروشی تاسیس کند اولین آداب آن این است که دست نگه‌دارد. و پس از آن، دو بارِ دیگر هم دست نگه‌دارد و در سه روزِ بعد هم، کارِ آن روز را به فردا بیندازد بلکه فرجی بشود. و بعد از آن برود و یک یک مشاغل دیگری که به ذهنش می‌رسد را امتحان کند، بلکه بشود و هر کدام از آنها که بشود ارجح است از کتاب‌فروشی.

بعد از آن اگر باز هم نشد، ثلثِ دار و ندارش را صدقه بدهد که قضاوبلا بگذرد و سپس شروع کند تاسیس کتاب‌فروشی را.

– اگر مدتی گذشت و این‌که «تعداد کتاب‌ها از خریدارها خیلی بیشتر است» توی چشمش خورد، چیز عجیبی نیست، توی چشم همه می‌خورد. با دو انگشت شست و اشاره چشمش را به آرامی ماساژ دهد و محض اطمینان یک وقتِ چشم پزشک هم بگیرد. شاید بدجور به چشمش خورده باشد.

– فروش کتاب‌ فال و کف‌بینی خوب است. رمان آمد نیامد دارد. کتاب علمی و فلسفی شگون ندارد و اگر آورد، کتاب شعر هم بیاورد که مصلحش باشد و نحوستش را بگیرد. لکن کتاب‌های کنکور و کمک آموزشی را ناموساً حتماً بیاورد که بدون آن‌ها دو روزه ورشکست است.

– در رساله‌ معطّلین آمده است که «بر کتاب‌فروش واجب است، نشانی کافه‌های اطراف را بداند چرا که مراجعینِ وی از صبح تا غروب بیش از هر چیز همین را از وی مسئلت کنند».

– در آداب حضور در کتاب‌فروشی آورده‌اند که «تخفیف بخواهد. پس اگر فروشنده تخفیف داد باز ۳۰ درصد دیگر تخفیف بخواهد. لیکن اگر فروشنده شروع کرد به تذکر این که قیمت پشت کتاب از قیمت اصلی کتاب بسیار کمتر می‌باشد، در دلش تا ده بشمارد و سپس بپرسد “ماگ ندارید؟”»

– به جهت سود بیشتر هر چه می‌تواند تلاش کند کتاب‌فروشی‌اش شبیه کتاب‌فروشی نباشد و آن را با آن‌چه می‌تواند از آلبوم موسیقی، صنایع‌دستی، زیور آلات، هدایای تبلیغاتی، نوشت‌افزار، ماگ، پکیج، دمپایی کهنه… پُر کند، تا نانش در روغن برود.

– اگر کسی از در وارد شد و بدون این که سوال احمقانه‌ای بپرسد، کتب مورد نیاز خود را پیدا کرد و بدون هیچ حرفی آمد که حساب کند، هیچ کاری نکند و فقط بِر و بِر نگاهش کند. فرشته است خودش غیب می‌شود.

– رونق در کتاب‌فروشی علامت غیرعادی بودن اوضاع است. پس اگر به خودش آمد و دید آدم از سر و کول مغازه‌اش بالا می‌رود و مغازه‌اش شلوغ‌تر از آرایشگاه و گیم‌نت و بوتیک‌های اطراف است، خودش را به نزدیک‌ترین آدم برساند و از او بخواهد نیشگونش بگیرد. شاید خواب می‌بیند و شاید هم مُرده خودش خبر ندارد.

ثبت ديدگاه