سمفونی کُر گرسنگی
مذاکره با خدا

جای‌تان خالی خانه تنها هستم. ۴۵ دقیقه مانده بود به اذان صبح غذا را گذاشتم گرم بشود. با خودم گفتم تا گرم می‌شود یک ربع چشم روی هم بگذارم. چشم که باز کردم دقایقی از اذان صبح گذشته بود. با خودم گفتم اینطوری نمی‌شود. باید یک راهی دست‌و‌پا کنم. الآن ساعت ۴ و ۵ دقیقه است و می‌خواهم با خدا وارد مذاکره بشوم تا خدا را قانع کنم بگذارد سحری بخورم.

ای مالک این دنیا و آن دنیا؛ رودخانه شیرعسل بهشت را برای من عسلش را کم کن بگذار الآن دو لقمه غذا بخورم.
خدایا مگر موسیقی حرام نیست؟ اگر اجازه ندهی سحری بخورم ساعت ۱۰ صبح شکمم سمفونی کُر گرسنگی می‌زند.
بارالها فکر نکنی دارم حسودی می‌کنم. ولی چرا بین بندگانت تبعیض قائل می‌شوی؟ برای حضرت علی علیه السلام ردالشمس و شق‌القمر رقم می‌زنی برای من نه؟ مگر من چه گناهی کردم؟ آها… اون گناهه؟ هیچی خدایا حله…
خدایا فرشتگانت که مرا بیدار نکردند. می‌خواهم با شیطان قرارداد ببندم هر سحری که مرا بیدار کند؛ بعد ماه رمضان که آزاد شد ۱۰ دقیقه گولش را بخورم. لطفا بگذار سحری بخورم تا همچنان شیطان مورد تحریم بماند.
خدایا یک پیشنهاد برایت دارم. اگر بگذاری سحری بخورم قول می‌دهم در رختخواب دو رکعت نافله شب بخوانم. می‌ارزد دیگر؟ نه؟
ثواب مضاعف روزه آن روزهایی که رفقایم برایم عکس غذای خوشمزه می‌فرستادند را می‌دهم اجازه دهی امروز سحری بخورم. باز هم نمی‌شود؟
خدایا، این شاید آخرین پیشنهاد باشد. پیشنهاد سحری اقساطی دارم. یعنی امروز نیم ساعت سحری بخورم، فردا نیم ساعت دیرتر افطار کنم… به مرور زمان، قسطش را می‌دهم. به نظر عادلانه می‌‎آید.
مهربانا نذر می‌کنم که اگر ندا بیاید از طرفت که می‌توانم سحری بخورم ۵ تا صلوات می‌فرستم. باشد. ۵۰ تا که تو هم راضی باشی معبود من. بییشترش کنم؟ باشد. به نیت یاران پیامبر در جنگ احد ۳۱۳ تا. بازهم نه؟ ۳۱۳ تا به نیت یاران حضرت مهدی چطور؟ به ابالفضل که گشنه‌ام می‌شود فردا. البته امروز. آخر ما الآن توی فردا هستیم.
ملکا در این گیرودار مرجع تقلید آشنا هم ندارم که راهی جلوی پایم بگذارد. ای رحیم این انصاف نیست که من ۲۲ونیم کیلومتر پول تاکسی اینترنتی بدهم. لطفا خدایا لطفا… بگذار سحری بخورم…
یا رب اگر نمی‌گذاری سحری بخورم پس حداقل لطفا ساعت هشدار ساعتم را چنان قوی کن که انگار فرشته اسرافیل صورش را داخل لاله گوشم قرار داده و می‌دمد.
باتشکر

ثبت ديدگاه