مرد جاده

راننده‌ام عشقم کلاچ و گاز و دنده
در جاده‌ها رد شد تمام عمرِ بنده

فرقی ندارد تاکسی، وانت و یا ون
یا کامیون، یا سیصد و دو یا کِشنده

در برف، در سرمای سخت و جاده‌ی لیز
یا فصل تابستان و گرمایِ کُشنده

تنها به ذکر آیت الکرسی کنم رد
ماشین خود را از دلِ بادِ وزنده

رد می‌شویم از جاده‌ها در ظلمت شب
آنجا که در شب رد نمی‌گردد پرنده

تعمیرِ ماشین می‌شود لازم زمانی
در جنگلی از جانورهایِ درنده

هنگام کُشتی‌گیری‌ام با چرخِ پنجر
بر آسفالت داغ می‌بندم دوبنده

هرچند خیلی خسته‌ام از سختیِ کار
رد می‌کنم اما جهانم را به خنده

با دوستانِ اهلِ حمل و نقل هستیم
در جسم میهن مثل یک قلبِ تپنده

افسوس مسئولین مربوطه در این عمر
هرگز نپرسیدند از احوالِ بنده

ثبت ديدگاه