استندآپ کمدی در ایران (۱)
مستربین ایرانی
۱:۱۰ ب٫ظ ۱۶-۰۴-۱۳۹۹
راه راه: قبلترها که هنوز اینترنت انقدر فراگیر نبود و فضای مجازی اصلا تعریف نشده بود و ته تفریح ملت فیلم دیدن بود، نه فیلم بارگزاری کردن؛ زمانی که دیده شدن و چهره شدن خارج از چهارچوب تلویزیون یکپا ماموریت غیرممکن به حساب میآمد؛ آن روزها که سیدی پلیر روی بورس بود و نوارهای ویدئو روزبهروز کم اقبالتر میشدند و جایشان را به دیسکهای نوری یا همان سیدی خودمان میدادند؛ یک سی دی بود که حسابی دست به دست میشد و جا باز میکرد در کیف سیدیها. مردی بود ایستاده پشت یک میکروفون ثابت پایه بلند و جوک میگفت و لطیفه تعریف میکرد و تقلید صدا انجام میداد و حتی میخواند. روی سی دی را که میخواندی با خط نه چندان خوشی نوشته بود مستربین ایرانی که بعدها اسم واقعیاش هم مشخص شد؛ حمید ماهیصفت.
حمیدرضا ماهیصفت متولد ۲۰ بهمن ماه سال ۱۳۳۸ در شیراز است. با کودکی و نوجوانی و جوانی و آنچه گذشت تا به اینجا رسید کار نداریم و تنها سعی میکنیم دراین مطلب سبک اجرایهایش را تحلیل کنیم.
شومن یا استندآپ
بسیاری حمید ماهیصفت را پدر استندآپ ایران میدانند. آیا واقعا اجرای ماهیصفت اجرای استندآپ کمدی بود؟ از نظر لغوی اگر بررسی کنیم بله. اون ایستاده یعنی استندآپ؛ و مخاطبش را میخنداند یعنی کمدی. اما چیزی که ما امروزه بهعنوان استندآپ میشناسیم و در ایران از بعد از مسابقه خندانندهشو شبکه نسیم با آن آشنا شدیم، با کاری که ماهیصفت انجام میداد تفاوت اساسی دارد.
امروزه در استندآپ کسی جوک تعریف نمیکند. حتی تعریف مستقیم یک لطیفه که مثلا “یک روز ملانصرالدین فلان کار را کرد…” ضعف در اجرا هم محسوب میشود. در استندآپ کمدی، کمدین خودش یا یک فرد را در یک موقعیت قرار میدهد و موقعیت را جلو میبرد تا به یک اتفاق غیرمنتظره خنده دار یا اصطلاحا “ضربه” برساند. نکته دیگر اینکه ازآنجا که هر لطیفه موقعیت منحصربهفرد خود را دارد، در یک اجرای مبتنی بر لطیفه، شما ممکن است دهها لطیفه تعریف کنید؛ اما در اجرای امروزی، استندآپ کمدین میتواند کل اجرایش را در چهارچوب یک اتفاق و موقعیت پیش ببرد و لابلای آن شوخیهایش را جای بدهد. لذا کاری که ماهیصفت انجام میدهد را امروزه بیشتر به شومنی یا صحنه گردانی تعبیر میکنند.
حال با این توضیحات آیا باید ماهیصفت را پدراستندآپ کمدی ایران بدانیم یا خیر؟ بهنظر من بله. هرچه باشد او کسی بود که اولین بار نشانمان داد میشود یک نفر بدون گروه و ابزار و ادا و نمایش، خیلی شیک و اتوکشیده تنها با یک میکروفون برود بالای سن و خیلی خودمانی با حرفهایش مردم را بخنداند.
جوکهای قومیتی
تا همین چند سال پیش چرخ جوک و لطیفه بر جوکهای قومیتی میچرخید. لطیفههایی که به هریک از اقوام کشورمان رذیلتی را نسبت میداد و حاصلش لبخندی بود که البته تلخند بود و بر طبل تفرقه میکوبید. بنا به آسیبشناسی و تاریخپژوهی آن لطایف نداریم. هدف کماکان تحلیل اجراهای حمید ماهیصفت یا به قول برخی مسترسین یا همان مستربین ایرانیست. مهمترین رویکرد در لطیفههایی که ماهیصفت تعریف میکرد قومیتی بودن آن بود. ماهیصفت روبروی جمعیتی که از سراسر ایران آمده بودند میایستاد، بعد مثلا میپرسید: اینجا اصفهانی داریم؟ ” بعد اصفهانیهای سالن دست میزدند و ماهیصفت برای دقایقی کلی جوک از خساست اصفهانیها میگفت و بعد میرفت سراغ قوم بعدی. نکتهی شاید عجیب این است که مخاطبان از این کار استقبال میکردند. درواقع پول میدادند که ببینند یک نفر چطور علیهشان جوک تعریف میکند. این درحالیست که تقریبا همیشه _و سالیان اخیر بیشتر_ تعریف کردن لطیفههای قومی کار پسندیدهای نبوده است. بهویژه درمقابل افراد آن قومیت. پس چرا از اجراهای ماهیصفت استقبال میشد و به قول معروف به کسی برنمیخورد؟
یک لطیفهی روانشناختی هست که میگوید “اگر شما ناراحتید؛ یکی از راهها برای اینکه خوشحال باشید این است که بغل دستی شما هم ناراحت باشد”. مثلا اگر تیم محبوبتان از رقابتهای جام جهانی حذف شود ناراحت میشوید، ولی اگر تیم محبوب برادرتان هم حذف شود، کمی خوشحال میشوید که تنها غمگین این رقابت نیستید. به نظر نویسنده یکی از دلایل این اسقبال و بهتر بگوییم برنخوردن، این بود که ماهیصفت با همه شوخی میکرد نه یک قومیت خاص. اگر طی اجرای ماهیصفت بقیه به جوکهای قومیت شما میخندیدند، نوبت شما هم میرسید به قوم آنها بخندید.
البته ماهیصفت در تعریف این لطایف زیرکیهایی هم به خرج میداد. مثلا وقتی میخواست جوک لری بگوید قبل و حین اجرا کلی از لرها و سادگی و صفا و صمیمیتشان تعریف میکرد و کلی به افتخارشان تشویق درخواست میکرد.
این نکته را هم نمیتوانم کتمان کنم که شانسی که ماهیصفت در دوران اوج خودش داشت این بود که شبکههای مجازی وجود نداشت. احتمالا اگر کسی الان بخواهد کار او را تقلید کند و لطیفهای قومیتی تعریف کند با هجمهی بسیاری از سوی مردم مواجه میشود.
تنوع در اجرا
اما یکی از وجههای مهم در موفقیت و جذابیت اجراهای ماهیصفت تنوع در اجرا و شیوه ی متفاوت لطیفهگویی او بود. ماهیصفت وقتی لطیفه تعریف میکرد مثل جوک گفتن ما نبود که صرفا متن لطیفه را به بیان تبدیل میکنیم. او لطیفهها را اجرا میکرد. به هرقومیتی که میرسید لهجه آن قوم را میگرفت. اگر شخصیت لطیفه، دختر بچه بود صدای دختر بچه در میآورد. اگر زن بود صدای زن. اگر قلدر بود لحن یک قلدر را اجرا میکرد. این چیزی بود که لطیفهگویی او را از همهی ما متفاوت میکرد.
کار دیگری که او در اجراهایش انجام میداد تنوع بود. ماهیصفت معمولا کل اجرایش را به لطیفهگویی اختصاص نمیداد. بین اجرایش میخواند. صدای خوانندههای مطرح و حتی غیرمجاز را تقلید میکرد. موسیقی فیلمهای هندی را با تقلید صدای زن و مرد میخواند. حتی گاهی خارج از چهارچوب خندادن، برای مخاطب حرف میزد و نکات اخلاقی و دینی میگفت و از احادیث و روایات درمورد خنده حرف میزد (حتی چندهزار جلد کتاب آموزش نماز را خرید و بین دانش آموزان توزیع کرد). مجموع همه اینها یک انسان بذله گو، خلاق، توانا، شیک و شوخ را به رخ مخاطب میکشید.
در بحث موفقیت یک جمله معروف هست که میگوید: “درکارها بهترین باش و اگر نمیتوانی بهترین باشی،اولین باش”. درمورد بهترین کمدین بودن یا نبودن ماهیصفت قضاوتی نمیکنیم چرا که نیازداریم به بررسی و مقایسه آثار بقیه کمدینها که از عهده این متن خارج است؛ اما درمورد اولین بودن او تقریبا با اطمینان میشود اظهارنظر کرد که لااقل در اذهان عمومی او اولین استندآپ کمدین ایران و به حق پدر استندآپ کمدی ایران است.
عبدالله مقدمی بعد از فوت اسماعیل حیدری آذریزبان، پستی گذاشت با تیتر: استندآپ کمدین داشتیم وقتی استندآپ کمدی مد نبود!
با این نگاه، و با در نظر گرفتن باقی قومیتهای ایرانی و افراد محبوبشون که میایستادن، داستان داشتن و خودشونم تو موقعیت بودن، احتمالا سابقه استندآپ در ایران به خیلی قبلتر از خندوانه و ماهیصفت برمیگرده. حداقل تا زمان شروع بکار اسماعیل حیدری در ۳۰-۴۰ سال پیش