چوب معلم

با اینکه چوب می‌زد و داد بی‌داد داشت

یادش بخیر معلمم سواد داشت

 

ختم میکرد شعر و با شعر بعدی

حافظ حافظ بود و عشق سعدی

 

هزار تا آیه و حدیث می‌دونست

با همینا زور می‌گفت می‌تونست

 

یه جوری می‌زد موهامونو در جا

که گاه گاهی مد میشه الانا

 

ایسگا می‌کرد فیلم می‌کرد ماها رو

کم می‌آورد اون‌جا حتی پوآرو

 

ما رو به هم می‌بافت مثل قالی

تا که بشه به ماها درس حالی

 

تا می‌کشید دستشو روی سیبیل

خالی می‌شد باد و برود هر فیل

 

کتک می‌زد ولی نه که بی‌حساب

جوری می‌زد که وحی می‌شد جواب 

 

معلمای قدیمی پر بودن

بچه ها کیسه اونا بوکسور بودن

 

می‌فهمیدن از چشا هر چی رازه

کی تشنشه کی دسشویی نیازه

 

معلمم معلمای قدیم

محکم و عالم و بزرگ و فهیم 

 

البته حالا هم معلمامون 

با چن تومن حقوق درب و داغون 

 

اهل تلاش و کارن و صداقت

صواط به ماحا یات میدن با دخّت

 

تو دوره‌ی ویروس نحس کووید

اینا با بیژامه ولی رو سفید

 

یاورمون با کرونا شد استاد

اما با ما راه اومدن توی شاد

 

باز دمشون گرم که با قر و فر

توی اینستا نشدن بلاگر

 

کتک متک تو کارشون که اصلا

کمتراشون مردن و بیشترا زن

 

ناز می‌کنن بچه‌ها رو حسابی

جوری که می‌شه تو کلاس بخوابی

 

خدا معلمامونو نگهدار

معلما دیگه خدانگهدار

ثبت ديدگاه