شعر طنز
گفتگوی ویژه ی بی خبری!
۱۱:۴۰ ب٫ظ ۱۱-۰۹-۱۳۹۶
راه راه: جدیداً داخلِ سیمای ایران
نشیند فردِ مجری پیشِ مهمان
وَ یک گلدانِ مصنوعی گذارند
به روی میز؛ همراهِ دو لیوان
و مهمانی که دیر آید بگوید:
« امان از این شلوغیهای تهران »
سپس مجری بگوید: « رو به راهی؟
چه کاری میکنی امروز و الان؟ »
روَد مهمان کمی قربانِ مجری
وَ مجری هم روَد قربانِ مهمان
تمامِ تایم؛ مجری میزند حرف
وَ میگوید سپس: «اکنون عزیزان!
زمان و وقتِ پخشِ آگهی هاست
که من هم عاشقش هستم فراوان!»
مجدد چون که برگردد به صحنه
عوض کرده لباس و کفش و تنبان!
یکی هم این وسط می آید و بعد
فضای لوسشان را می کند فان!
سؤالِ بی خودی مجری بپرسد:
« تو! قیمه دوست داری یا فسنجان؟»
وَ قبل از پاسخِ مهمان؛ بگوید:
« منم عشقِ فسنجان های مامان
فسنجان های مامی! بی نظیرند
شبیهِ پسته و قطّابِ کرمان »
سپس خواننده ای آید به صحنه
صدایش فاجعه چون بوق نیسان!
کند مجری از او تعریف و گوید:
« صدایت هست زیبا مثلِ باران »
مجدد پیشِ مهمان می نشیند
وَ می گوید: « عزیزِ بهتر از جان!
بگو در یک دقیقه حرفِ خود را
زمانِ ما رسیده رو به پایان »
خودش آن یک دقیقه می زند حرف
وَ می گوید ز بی آبی و بحران
سپس بای بای! کند با خنده ای لوس
تو می مانی و یک اعصابِ داغان
ثبت ديدگاه