به مناسبت سالروز تولد گل آقا
«گل آقا» یا «کیومرث صابری»؟

 

جناب آقای دکترکیومرث صابری فومنی! این اسم می‌توانست امروز در لیست رجل بلند مرتبه سیاسی کشور باشد اما نیست! سابقه‌ی انقلابی و زندان و مجروحیتش می‌توانست او را هم طلبکار سفره انقلاب کند. عکس‌های دو نفره زیادی داشت که  قاب خوبی برایش در انتخابات می‌شد. تعریف و تمجید و دستخط از کسانی داشت که ضمانتش در همه جا بود. هر کس مثل او در کارنامه‌اش مشاور و معاون دو رئیس جمهور و نخست وزیر و وزیر و چندین منسب دولتی دیگر داشت، در چشم انداز زندگی‌اش پله‌های صعود به مقامات و امتیازات را ترسیم می‌کرد و بعد با پشتی گرم به راهش ادامه می‌داد.

کیومرث صابری اما جایی از خاطراتش تعریف می‌کند که با محمود دعایی یک ملاقات خصوصی نزد امام می‌رود. بعد از اینکه آقای دعایی او را با عناوین و سمت هایش به امام معرفی می‌کند در پرانتز اضافه می‌کند: «آقای دعایی گفت که ایشان مشاور آقای رجایی بود، لابد امام با خودش گفته خدا رحمتش کند. گفت مشاور آقای خامنه‌ای بود، لابد گفتند خدا ایشان را به راه راست هدایت کند و بعد گفت مشاور خاتمی بود، لابد گفتند حالا خاتمی کیه که آدم مشاورش هم باشد.» و بعد می‌گوید:« از این شوخی‌ها با خودمان هم می‌کردیم»

چیزی که او به عنوان شوخی  با خودش می‌خواند، تفسیری از تفکر اوست. تفکری که ریشه در مکتب تربیتی امام دارد. تمام منصب و مقامش را هیچ می‌شمارد و به شوخی می‌گیرد؛ همانطور که ستون و صفحات طنزش را با میز و صندلی مقامات دولتی عوض نکرد.

می‌گویند آن سال‌ها مجله «گل آقا»یش به عنوان «سوپاپ اطمینان» جامعه عمل می‌کرد و  باعث می شد فشار روحی مردم کم شود. اگرچه قلم بی مثالش توانست جرات ورود به طنز سیاسی آن هم در سال‌های بحرانی و پر اندوه جنگ و انقلاب نوپا را به او بدهد اما  مردم در او اولین‎هایی را بعد از انقلاب می‌دیدند.

اینکه مردم حکومتی را دیدند که یکی از دولتمردانش پشت به صندلی مقام کرده و قلم به دست، همکاران دیروزش را به باد طنز نقادانه گرفته اتفاق تازه‌ای بود.

اینکه  طنزی تمیز در مطبوعات پایه‌گذاری شد و توانست بدون هجو و فکاهه و تمسخر و وهن، مردم عامیانه را به خودش جذب کند جدید بود.

اینکه زبان طنز نویسی به درد و دغدغه مردم چرخید و نه موضوعات مباح و بی دردسر قابل ستایش بود.

اما مهمتر از همه یک چیز بود و آن اینکه می‌شود نقد کرد و در عین حال دلسوز بود و می‌شود محبوب بود بی آنکه نیاز باشد ژست اپوزسیون گرفته شود. ژستی که بی‌دردسر است و راحت و در کمترین زمان و بدون نیاز به اصالت و فکر و سواد و اعتقاد در دسترس هر مبتدی برای ورود به عرصه نقد و نظر قرار می‌گیرد. چیزی که گوهر وجودی گل آقا هیچوقت به آن آلوده نشد و تلخی‌ها و مرارت‌هایی را که می‌دید و نقد‌هایی که می‌کرد، هیچوقت او را حاضر به پا گذاشتن روی اصالت و اعتقادش نکرد.  این را همیشه بر زبان می آورد که مبادا طنز های نقادانه اش به مسئولین انقلاب،  در ذهن دیگران از او یک ضد انقلاب بسازد و این نگرانی‌ اش را  در بخشی از خاطراتش اینطور بیان می‌کند که : در یکی از دیدارهای خصوصی تا به امام گفتندکه ایشان همان گل آقاست، امام سر بلند کرد: «تویی؟»  و بعد می‌گوید« امام خندیدند. من گریه‌ام گرفت. گفتم: آقا! به جد شما من ضدّ انقلاب نیستم. من مرید شما هستم. گفتند که من می‌دانم. گفتم به هر حال کار طنز است، سخت است. یک چیزی اگر من گفتم دل شما شکسته است یا انقلاب لطمه‌ای خورده، شما من را ببخشید.»

 از همان سال ۶۳ که ستون طنز خودش را در روزنامه اطلاعات شروع کرده بود هم پیگیر می‌شد که نکند چیزی نوشته یا گفته باشد که امام را رنجانده باشد: «همیشه هر ماهی یکی دو بار تلفن به آقای دعایی می‌کردم و اصرارم این بود که دل پیرمرد را نرنجانده باشم. می‌گفت: نه! حاج احمد آقا می‌گوید مطلب را امام می‌خواند و خیلی هم خوش‌شان می‌آید. »

گل آقا در همان هفته نامه و ماهنامه و سالنامه نماند. منش و سبکی در طنزنویسی و آزادگی در نقد بنا گذاشت که ابوالفضل زرویی می‌گوید:« طنزپردازان حرمت و فخامتی را که امروز در نگاه مردم می‌بینند، وامدار کیومرث صابری هستند.»

ثبت ديدگاه