موضوع انشا: بهترین خاطره‌ خود از عید امسال چیست؟
خانم اجازه؟! تا گفتید موضوع انشا، بهترین خاطره شما از عید می‌باشد، ما خیلی خوشحال شدیم. چون امسال به‌ گفته‌ مادرمان، دیگر ما مرد شده‌ایم و عصای دست پدر.

امسال ما بعد از دو روزی که در رفت‌وآمد بودیم و می‌رفتیم دید و می‌آمدند بازدید، اول‌ ماه مبارک، تصمیم گرفتیم که در مصرف پول صرفه‌جویی کنیم. پس قرار شد که بابایمان به‌جای خرید ‌گوشت، یک‌ گوسفند زنده بخرد. ما هم طبق قضیه‌ عصا و این حرف‌ها… با دستور پدر، تصمیم گرفتیم که با او برویم خرید. قبل از خرید هم تحقیق نکردیم. مثلاً جاهایی بود که شهرداری مشخص کرده بود؛ ولی ما فقط رفتیم جایی که گوسفند زنده داشت.

در هنگام خرید، گوسفندی انتخاب کردیم حرفه‌ای. آقای فروشنده یک فاکتور به ما داد که باید خلافی و عوارض این گوسفند را پرداخت می‌کردیم. نمی‌دانم چه کسی برای اولین بار به گوسفندها پلاک زد. برای این پلاک که به‌نام گوسفند ما بود، استعلام گرفتند؛ انگار که بازی مافیا بود. به اندازه‌ قیمتش خلافی ثبت شده بود: عبور از چراغ قرمز سر جاده‌ روستا، پوشاندن پلاک با برف شادی در هنگام‌ اجرای طرح زوج و فرد برای ورود به طرح ترافیک روستا به صحرا، دو مورد پارک دوبل جلوی طویله‌ مش قربان و…

خانم‌ اجازه؟! پدرمان آن گوسفند را نخرید. معاینه فنی‌اش را چوپان امضا نکرده بود، سمش هم زیر ۵۰ درصد بود که قلم پایش را لاغر کرده بود. با پیشنهاد آقای فروشنده که داشت لنت ترمز یک گوسفند را تعویض می‌کرد، قرار شد گوسفندی را بخریم که به گفته‌ آقای فروشنده، جگر سمت شاگردش کمی سیاه شده بود. گفتند که بدون رنگ درمی‌آید. تا رفتیم تعویض پلاک و کارهای قصابی را انجام دهیم، فهمیدیم که گوسفند دزدی است. تا آقای فروشنده دودستی بر سرش می‌زد، آمدیم قصابی و گوشت خریدیم به اندازه‌ دو تا تخم‌مرغ.

ما از این انشا نتیجه می‌گیریم که برای خرید هر چیزی باید قبلش خوب تحقیق کنیم.