شبکه سه داخل سریال سرباز چه می کند؟
الکی الکی

راه راه: در مورد بعضی فیلمها می شود کلی حرف زد. آن قدر حرف زد که پودر لباسشویی تولید کرد یا حتی رفت دست کارگردان و فیلمبردارو دستیار و اینها را از نزدیک بوسید و کرونا گرفت. یکی از این سریالهای قوی سریال «سرباز» است که از ماه مبارک رمضان که چند ماه می گذرد تا الان در حال پخش است و شبکه سه گاهی در سریال سرباز دیده می شود. ما سعی کرده ایم کمی از حرفهای زیادی که می شود در مورد این سریال زد را به طور خلاصه اینجا بگوییم:

ابتدا در مورد سریال

همین کافی است بدانید یلدا و یحیی در رشته پزشکی تحصیل کرده اند و نامزد هستند.

آنچه در سریال می بینیم:

یحیی در بیمارستان

 یحیی از بیمارستان بیرون می آید. یلدا هم از بیمارستان بیرون می آید. یحیی گوشی معاینه را از کیفش بیرون می آورد و یک رهگذر را همانجا معاینه می کند (یحیی هیچ بیماری را همین طوری رها نمی کند) یلدا از رفتار یلدا ناراحت می شود. یحیی دوزاری اش نمی افتد. یلدا تیکه می اندازد. یحیی تیکه را می گیرد. یحیی چیزی نمی گوید چون اصلا چیز گوی نیست کلا. یلدا از خیلی خوب بودن یحیی حرص می خورد. یحیی اصلا نمی فهمد یلدا چرا خیلی خیرخواه نیست. یحیی به خانه می رود. یحیی خوابیده و به سقف نگاه می کند. راوی همچنان افکار یلدا و یحیی و اس ام اس های هردوشان را بلند بلند در تلویزیون می گوید. یحیی تاک تاک تاک اس ام اس می دهد «ببین یلدا جان…» یلدا تاک تاک تاک می نویسد «برو بابا هالو» بعد تاخ تاخ تاخ پاکش می کند و یک چیز دیگر می نویسد. یحیی فردا صبح از خواب بیدار می شود. یلدا هم بیدار می شود.

 

یحیی در خانه پسردایی اش

یحیی به خانه پسردایی اش می رود. پسردایی اش با یحیی بیرون می رود. یحیی دلش می خواهد به او کمک کند تا با پدرش آشتی کند. پسردایی اش شکست عشقی خورده و سربازی نمی رود. یحیی هر روز به خانه او می رود و می خواهد به او کمک کند. پسردایی اش الکی الکی نمی خواهد سر به راه شود. یحیی الکی الکی او را زیاد حمایت می کند. یلدا به در خانه می آید تا این بار دو نفر مرد گنده را سوار ماشینش کند و دور دور در شهر بچرخاند. یلدا از پروژه جدید یحیی برای کوزت بازی او حرصش گرفته. یحیی دوزاریش باز هم نمی افتد. هر چقدر یلدا می گوید یحیی حالم از خوب بودنت به هم می خورد یحیی در کمال آرامش باز هم خوبتر می شود. اینها را راوی با صدای بلند از روی اس ام اس ها و افکار یحیی و یلدا می گوید ما نمی گوییم. یحیی تصمیم می گیرد به همراه پسردایی اش به سربازی برود تا او هم مشکلش حل بشود. پسردایی اش ناز می کند. یلدا آخرش دود از کله اش بیرون می آید و رک می گوید دست از سر یحیی خله ی ما بردار. پسردایی از یحیی شل تر می زند و می گوید «باشه» و همچنان شب و روز با یحیاست. یلدا آخر سر کم می آورد و این دو مرد را راهی سربازی می کند. (بعد از سی قسمت معلوم می شود اسم سریال برای چی بوده!)

یحیی در پادگان

یحیی با پسردایی وارد پادگان می شود. پادگان هم سرجایش است. یحیی در کمال آرامش کار راوی را زیاد می کند. راوی الان باید افکار چند نفر دیگر از همراهان یحیی و یلدا را بلند بلند بگوید.

همه چیز در کمال آرامش روایت می شود و فیلمبردار پشت دوربین به حالت نشسته و خوابیده دوربین را به هر سوراخ زندگی شخصیت های داستان می چرخاند. حتی طلوع و غروب آفتاب نیز فیلمبرداری شده است.( زخم بستر فیلمبردار شایعه بود)

کجا بودیم؟

آها! یحیی افتاده توی دیگ خیرخواهی و تمام سربازها را درمان می کند. یحیی گوشی معاینه را از خود دور نمی کند و به هر سربازی که می گذرد از او میخواهد آآآ بکند. یلدا اسم اس می فرستد ببینید یحیی آدم شده یا نه. یحیی هم نمی خواهد از آدمیت خودش دور شود. راوی همچنان با صدای بلند دارد داستان را توضیح می دهد که اون وسط اسرار نظامی را هم کم کم فاش می کند و از سازمان صدا و سیما با عوامل تماس می گیرند جلوی راوی را بگیرند. عوامل از از خواب بیدار می شوند و ضبط سریال را برای چند ثانیه متوقف می کنند.

در ادامه یحیی به پیاده روی اربعین می رود. در راه همچنان افکار یحیی و اس ام اس های او و یلدا ادامه دارد.یلدا هم کم کم دارد با یحیی همفکر می شود.

یحیی دوباره برمی گردد پادگان و یحیی دوباره با یلدا حرف می زند. یلدا هم با یحیی حرف می زند. یحیی کمی سرفه می کند. همه سربازها توسط یحیی درمان می شوند ولی یحیی الکی نمی خواهد خودش را درمان کند. یحیی حالش از من بهتر است ولی راوی می گوید حالش خیلی بد است ما چه میدانیم حتما همین طور است. یحیی نمی خواهد یلدا را نگران کند. همه پادگان هم نگران حالش هستند ولی یحیی چیزی در چهره اش معلوم نیست. یحیی بالاخره به بیمارستان می رود تا بستری شود. در بیمارستان هم سرفه نمی کند ولی حالش خیلی بد است. یلدا به سراغ او می رود و قضیه لو می رود.

 

راوی در وقت ملاقات از فرصت استفاده می کند و همه احساسات و افکار یلدا و یحیی را می خواند و در می رود. یحیی ۱۰ روز مفت مفت مرخصی استعلاجی می گیرد. خانواده یحیی جمیعا در کار خیر هستند و دارند کمک جمع می کنند. راوی نمی گوید این انسانهای خیر بالاخره از چه چیز تغذیه می کنند و راه درآمدشان از چیست.

یحیی حال خوبش خوب نشده یک پروژه جدید برای خیرخواهی دست و پا می کند (کمک به سیل زدگان)

یحیی در جاده…….. راوی در جاده

بقیه حرفهایی که می توان در مورد این سریال زد بماند برای بعد از اینکه از زیر دستگاه تنفسی درآمدیم.

ثبت ديدگاه