مرگ زیبا
۱۰:۲۳ ب٫ظ ۱۲-۰۹-۱۴۰۲
توی مهمانی میان هیری ویری
جاریام گفت: «اووووه در چربی اسیری!
هیکلت نافرم و غرق پیه و دنبه
آنقدر داری ورم شکل خمیری
چهرهات مخدوشِ خط اخم و لبخند
پوستت خشکیده مانند کویری
قر بده مانند من چربی بسوزان!
قبل از آنکه مشکل قلبی بگیری
وقت جراحی بگیر از دکتر من
باربی شو پیش از آنی که بمیری
میزند ژل توی چالهچولههایت
تا نباشد تابلو فرتوت و پیری!
دکترم گفتهاست با اعجاز بوتاکس
میکند کاری که تا آخر نمیری!…»
با امید یک تریپ تازه رفتم
وقت بیهوشی شنیدم گفت پیری:
«یک مثل داریم گفته پیر پیر است…
در خیالت با عمل مانند شیری؟!»
پاشو! عزراییل آمد! چون که دیده
بد رقم از جان خود انگار سیری!
ثبت ديدگاه