از هفت دولت آزاد
۱۱:۵۰ ب٫ظ ۲۳-۱۱-۱۴۰۲
یاد آن روزهای خوب بهخیر
کم و کسری نداشت هیچکسی
موقع خوابِ خوش نمیزد پر
بر سر و صورت و لبت مگسی
وضعمان توپ بود آن ایام
حیف اما چقدر زود گذشت!
وام میداد شاه راه به راه!
گرو نُه نبود اصلا هشت
همه جا بود پاک و پاکیزه
دود ماشین و بوق بوق نبود
همه بودند کلهم سر کار!
حرفی از کسری حقوق نبود
جای ماشین الاغ و قاطر بود
کوچهها باکلاس و دالانی
کیف میداد توی گل بتپیم
تا کمر، روزهای بارانی
با تدابیر شاه کشورمان
هر کسی قهر بود با تو و من
آشتی مینمود بالاجبار
در دل کوچههای تنگ و خفن
داشت رونق عجیب آن دوران
صنعت آفتابه سازیمان
بس که بودیم در سیاست تیز
همه دادند خوب بازیمان
آب لولهکشی اگر که نبود
افت چون داشت نزد حضرت شاه
تازه با ورزش و پیادهروی
همه سیراب میشدند ز چاه
خانه از نور شمع روشن بود
باصفا و رمانتیک و عالی
داشت بسیار برق و گاز خطر
زین سبب خانه بود از آن خالی
حلبآباد و پایتخت؛ رفیق
شاهمان بس که خوب و عادل بود
از تجمل خوشش نمیآمد
پای ملت اگرچه در گل بود
همه از هفت دولت آزاد و
همه از درس و مدرسه راحت
مادری حرص و جوش کی میخورد؟
پای تکلیف بچه در هر خط
خواهر شاه هم که ساقی بود
کیفمان کوک بود آن ایام
خیل عشاق او…زبانم لال…
حیف بسته است دست را اسلام
یاد آن روزهای خوب بهخیر
حیف رفت آن همه خوشی از دست
صنعت و هستهای و علم و هنر
راه عشق و صفای ما را بست!
منتشر شده در مجله طنز ایران مورخ ۱۴۰۲/۱۱/۱۸
ثبت ديدگاه