تقویم تاریخ ۱۳ اردیبهشت
آویزان نشان
۱۰:۵۳ ب٫ظ ۱۳-۰۲-۱۴۰۳
سالها پیش در چنین روزی، یعنی در ۱۳ اردیبهشت ۱۱۸۶ هجری شمسی، عهدنامه فینکنشتاین (اگر هنگام خواندن بُکسُوات کردید، یک نفس بگیرید، بذارید دو، هل بدهید و دوباره بخوانید.) میان ایران و فرانسه امضا شد.
قضیه اینجوری آغاز شد. بعد از اینکه آغا محمدخان قاجار به علت پارهای از مشکلات بیولوژیکی، اجاقش کور شده بود و وارثی برای تاج و تختش نداشت، این همای سعادت (منظورمان همای پرنده است و کاری با بازیگر پایتخت نداریمها! خواهشاً برای ما مسألهسازی درست نکنید.) بر شانههای برادرزادهاش فتحعلی نشست و شاه شد. در آن زمان وضعیت مملکت قاراشمیش اندر قاراشمیش یا به نظر بعضیها اوضاع خیلی زاقارتی بود. حالا نمیدانیم کدام درست است؛ ولی هر چه بود خیلی خیط بود. بدین شکل که قدرتهای جهانی و استکبار و امپریالیسم آن موقع که البته الان هم هستند و به عبارتی همان همیشگی به غیر از آمریکا که هنوز کشف شدن خود را باور نکرده بود، یعنی انگلیس، فرانسه و روسیه قصد نفوذ و گسترش مستعمرات خود در غرب آسیا و بهویژه ایران را داشتند. این دخالت از طرفی و ضعف حکومتداری پادشاهان قاجار از سویی دیگر باعث شد، آنها وارد عرصه دیپلماسی و سیاست بینالملل شوند و شاید هم سیاست بینالملل وارد عرصه قاجار شد. (شک از جانب نگارنده میباشد!)
قضیه به این شکل ادامه یافت که ایران به علت همجواری با هندوستان و روسیه همواره تحت فشار و گاهی هم اشغال انگلستان و روسیه قرار میگرفت. این وضعیت طوری بود که گاهی قاجاریان شب میخوابیدند و صبح با سر و صدای اجنبیان بیدار میشدند و مجبور میشدند به سرعت رخت خود را تعویض و تشکشان را بر روی طناب پهن کنند. برای همین فتحعلی شاه با گفتن «آقایون اگر صلاح میدانید حین اشغال حداقل یک اِهن بنمایید!» و سپس برای کاهش فشار و حالگیری آنها با بیرون آوردن زبان و شکلک درآوردن و گفتن «اصلاً قهر مینماییم» دست دوستی خود را به سوی فرانسویها که دورتر بودند و کمتر ایران را مورد انگولک قرار میدادند، دراز میکرد. به همین علت شاه با نوشتن نامه و گفتن «بفرما نان بغبغی با کغه مغبا» از آنان یاری طلبید. فرانسویها هم با انگیزههای مختلف روابط خود را با ایران گسترش میدادند؛ ولی به محض رسیدن به نان و نوایی و خواستههای خود و گاهی هم مورد پخ قرار گرفتن از سوی قدرتهای دیگر، ایران را به قیمت شلغم میفروختند و بیخیال کغه مغبا میشدند و ول میکردند و میرفتند.
قضیه اینجورکی شد که بعد از عهدنامه سال ۱۸۰۱ که بین ایران و انگلستان برای بازپسگیری سرزمینهای اشغال شده ایران توسط روسیه بسته شده بود و طبقُالمعمول انگلستان به تعهد خود عمل نکرد، فتحعلی شاه به ناچار تکوتنها با روسیه وارد جنگ شد و به تنهایی از دور و با گفتن «ماشالله ماشالله» نیروها را راهی جنگ میکرد. به عبارتی بر کنار گود نشسته بود و در کنار قلیان کشیدن و شکستن تخمه میگفت لنگش کن که در هر صورت موفقیتآمیز نبود و شکستها در جنگ شروع شد. برای همین فتحعلی شاه به موجب پیروزیهای فرانسه در اروپا با ناپلئون وارد مذاکره شد. فرانسه هم که در آن زمان در صدد به انزوا بردن انگلستان و سپس لشکرکشی به هند بود، درخواست ایران را پذیرفت.
اینطوری شد که در سال ۱۸۰۷ میلادی برابر با ۱۱۸۶ هجری شمسی عهدنامه مشهور به فینکنشتاین میان میرزا محمدرضا خان قزوینی که بیگلربیگ قزوین بود (نمیدانیم یعنی چی؛ ولی حتماً چیز مهمی بوده!) و نماینده فرانسه به امضا رسید. به موجب این قرارداد ناپلئون متعهد شد که در برگرداندن سرزمین گرجستان و قفقاز به ایران و واداشتن روسیه به واگذاری آنجا تلاش کند و شادی را برای ایرانیان با گفتن «بیار ناپلئونی رِ» به ارمغان بیاورد و سپس برای اصلاح و تقویت ارتش ایران اسلحه، توپ، تانک، فشفشه و ظاهراً مهندس و معلم و از این چیزها بفرستد. در برابر، ایران نیز تعهد داد که روابط خود را با انگلستان با گفتن «مهرم حلال، جونم آزاد» قطع و همچنین با دادن جاده خدا مسیر را برای لشکرکشی فرانسه به هند خالی کند و نیز گوشتهای چربوچیل خورشت را در اختیار فرانسویها قرار دهد.
قضیه اینجورکیتر شد که این معاهده دیری نپایید، زیرا ناپلئون بر خلاف قرار خود با روسیه عهدنامهای دیگر منعقد کرد و در آن هیچ اشارهای به مطالبات ایران نکرد و بدین ترتیب مسایل ایران و روسیه حل نشدنی باقی ماند و درنهایت نیز روابط ایران و فرانسه با گفتن «قهر قهر تا روز قیامت» تا سالها به انزوا کشیده شد.
ثبت ديدگاه