تاریخ طنزیمی
اسب جومونگ

سال‌ها پیش در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ وقتی که انقلاب تازه ریشه زده بود بعضی‌ها گفتند می‌شود ریشه این انقلاب را با نفت خشک کرد. البته آن موقع اینقدر نفت و بنزین گران نبود به خاطر همین چنین خیالاتی کردند.
صدام پس از این که انقلاب شد و وضعیت کشور ایران را دید هوس برش داشت و فکر کرد جومونگ است و ایران تپه‌های چوسان قدیم! به‌خاطر همین به ایران حمله کرد تا به قول خودش اختلافات ایران و عراق را حل کند. حالا نمی‌دانیم مشاورش چه کسی بود که نسخه جنگ را برای حل اختلافات داده بود. به هر حال حمله کرد و واقعا فکر کرد جومونگ است و گفت یک هفته‌ای به تهران می‌رسد.
او فکر می‌کرد خوزستان که عرب هستند با او همراه می‌شوند و کردستان هم با کردهای عراق همراه می‌شوند. البته ساقی‌های این صدام را باید پیدا کرد چون واقعا ساقی بودند.
اینطور شد که به ایران حمله کرد اما نمی‌دانست که مردم ایران خودشان یک پا جومونگ هستند و اصلا یکی از ایده‌های جنگ سریال جومونگ از جنگ ایران و عراق گرفته شد. مردم با دست خالی و تفنگ‌های شکاری ایستادند و به صدام نشان دادند که اسب جومونگ هم نیست. صدام که دید مثل چی توی گل گیر کرده، گفت جومونگ که نشدم حداقل تسو (برادر خونریز جومونگ) که می‌توانم باشم. آمد و زمین را مسلح کرد تا با نامردی از ما تلفات بگیرد. با هواپیما هم ما را بمباران می‌کرد اما او مردم ایران را نشناخته بود. خلاصه مردم ایران کاری با او کردند که دیگر دست به گازوییل و نفت نزند. یعنی احتمال گران شدن بنزین می‌تواند این باشد؟ الله اعلم.

ثبت ديدگاه




عنوان