خاطرات روزانه یک اصلاحاتچی در کمپ ترک نکردن مذاکره
کامینگ سون

یک‌شنبه قبل از مذاکره
یک هفته است که پاک هستم. گاهی اوقات با شنیدن مصاحبه مقام‌های آمریکایی، بدن درد به سراغم می‌آید و هوس ترک مذاکره به سرم می‌زند اما سریع شیطان را لعنت گفته و پست ترامپ را لایک می‌کنم و کامنتِ قلب برایش می‌گذارم.

دوشنبه قبل از مذاکره
امروز صبح باز هم مجبور شدم روتختی‌ام را بشورم، آخر دیشب باز هم کابوس اسنپ بک را دیدم. جواد می‌گوید کابوس تعلیق بدتر است!

سه‌شنبه قبل از مذاکره
دورهمی امروز یک استاد خارجی داشت. قرار بود قرارداد نویسی را مرور کنیم. اسمش در خاطرم نیست. پشت سر هم و تند تند حرف می‌زد اما خیلی پخمه بود. چندین بار کلمات را جابه‌جا کرد و حرف قبلی‌اش را نقض کرد. شانس آورد که زنگ استراحت خورد و دورهمی تمام شد وگرنه حتما بعد از امضا کردن قراردادی که نوشت، بی‌سوادی و احمق بودنش را به رویش می‌آوردیم.

چهارشنبه قبل از مذاکره
صد‌بار از روی «مذاکره تنها راه نجات کشور است» نوشتیم، جواد صدبار از روی معنی تعلیق نوشت.

پنج‌شنبه قبل از مذاکره
با شنیدن تهدید بمباران ایران توسط آمریکا آب روغن قاطی کرده و ساکم را بستم که از کمپ خارج شوم اما بچه‌ها مرا به تخت بستند. تنها، خاطره‌ی دست تکان دادن جواد از بالکن هتل کوبورگ با آن صلابت بود که آرامم کرد.

جمعه قبل از مذاکره
میز تبادل تجربه‌ی امروز خیلی خوب بود. من بالاخره توانستم زاویه‌ی درست پرتاب خودکار را یاد بگیرم.

شنبه قبل از مذاکره
واقعاً غرورم جریحه‌دار شده از اینکه به آمریکا پیشنهاد مذاکرات مستقیم داده‌ایم اما ویتکاف، سر قرار نیامده. این‌دفعه به سرعت ساکم را بستم و یواشکی خواستم فرار کنم که یک‌دفعه به ذهنم رسید بهترین راه حل برای رفع تحریم‌ها و تعلیق‌هایی که از مذاکره قبلی با آمریکا به دست آمده، مذاکره با آمریکاست! مغز نیست که انیشتین است. دوباره به اتاقم برگشتم و برای خودم اسفند دود کردم.

یک‌شنبه قبل از مذاکره
امروز کل کمپ را شیرینی دادم، بالاخره بعد از کلی کامنت گذاشتن، ترامپ یکی از کامنت‌هایم زیر پستش را لایک کرد. بچه‌ها تاج گل دور گردنم انداختند و من را روی شانه‌هایشان گذاشته و با هم دور افتخار زدیم. قرار شد تعدادی سکه هم از طرف مدیریت کمپ دریافت کنیم.

کامینگ سون مذاکره
یک جوری می‌گویند موشکی و هسته‌ای انگار از آشتی ملی و حتی بین المللی مهم‌تر است، اصلاً شما می‌دانید کسی‌که برای آشتی پیش قدم می‌شود چه ثوابی می‌برد؟ اصلاً مگر ترامپ تا به حال زیر حرفش زده که بعد از توافق نیاز به موشکی داشته باشیم؟ اَه. باید بروم. باز هم زمان خوردن کندر و مویز رسیده. نمی‌دانم چرا اینقدر از این چیزها به ما می‌دهند. شاید برای اینکه یادمان نرود تنها راه نجات چیست.

روز موعود
بالاخره ترامپ وا داد و یک تضمین درست و حسابی به ما داد. باید یک تیتر پیشنهادی خوب برای شرق بفرستم. مثلاً موی زرد چشم رنگی‌ها تضمین است. یا جهان با ایران آشتی کرد. یا صبح بدون تعلیق، شایدم صبح بدون جواد بهتر باشد. خخخخ.

یک ساعت بعد از مذاکره
صدا وحشتناک بود، همه‌ی پنجره‌ها شکسته است، می‌گویند آمریکا به کمپ حمله کرده ولی ان‌شاالله که گربه است، نباید بد به دلمان راه دهیم. خدا‌رو‌شکر هنوز تضمین زرد ترامپ لای دفترم است. آخ، باز هم همان صدا.

ثبت ديدگاه




عنوان