مخدوم کم‌عنایت

ای که شرح حال بیماران به دکتر می‌دهی
سیتریزین را در دهان، یک قاشقِ پر می‌دهی

می‌شوی از خستگی پخش زمین و بی‌درنگ
پاسخ ان‌قلت‌ها را فورس‌ماژور می‌دهی

تا مریضی گفت: دکتر جان به داد من برس
«آیم‌ نرس» را در جوابش بی‌تفاخر می‌دهی

گرچه داغانی ولی تا کار، اورژانسی شود
خدمتی ارزنده و فوق تصور می‌دهی

سر در اینستا، که البته یکی در صدهزار!
سوزن و قیچی و نخ را دست دکتر می‌دهی

گاه هم از خستگی هنگام جراحی مخ
دست دکتر جای تیغ و پنس، پیکور می‌دهی

تا که بعد از شخم دست و پا رگی پیدا نشد
میلِ آویز سرُم را ناگهان سر می‌دهی

الغرض، قربان ایثار تو و مزد کم‌ات
که همان مقدار را پول ماساژور می‌دهی

تو که عشقی، برگه‌ی ترخیص حالم را گرفت
کاش بیمارت بمانم چون که تب‌بر می‌دهی

ثبت ديدگاه




عنوان