مخدوم کمعنایت
۱۰:۰۶ ق٫ظ ۰۸-۰۸-۱۴۰۴
ای که شرح حال بیماران به دکتر میدهی
سیتریزین را در دهان، یک قاشقِ پر میدهی
میشوی از خستگی پخش زمین و بیدرنگ
پاسخ انقلتها را فورسماژور میدهی
تا مریضی گفت: دکتر جان به داد من برس
«آیم نرس» را در جوابش بیتفاخر میدهی
گرچه داغانی ولی تا کار، اورژانسی شود
خدمتی ارزنده و فوق تصور میدهی
سر در اینستا، که البته یکی در صدهزار!
سوزن و قیچی و نخ را دست دکتر میدهی
گاه هم از خستگی هنگام جراحی مخ
دست دکتر جای تیغ و پنس، پیکور میدهی
تا که بعد از شخم دست و پا رگی پیدا نشد
میلِ آویز سرُم را ناگهان سر میدهی
الغرض، قربان ایثار تو و مزد کمات
که همان مقدار را پول ماساژور میدهی
تو که عشقی، برگهی ترخیص حالم را گرفت
کاش بیمارت بمانم چون که تببر میدهی
ثبت ديدگاه