فصلِ برگ ریزان

آی صهیون زمان تاوان است
دیر یا زود فصل طوفان است

جمع کن کاسه کوزه ی خود را
ظلم کافی ست،وقتِ پایان است

چقدر زود!…

خدا برایِ تو جویِ عسل فراهم کرد
تو روزه می‌خوری اما برایِ یک رانی!!

من‌ هم یک سلیطه‌ام

با جفتکِ قانون‌گریزی های بنده
له می‌شود قانون کشور مثلِ لیته

چارشنبه‌سوزی

تا که مال من شود سرخی آتش، می‌روم 
هستی خود را جنون‌آمیز آتش می‌زنم
هرکه مرد از قوم و خویشانم در این آتش چه غم؟! 
زنده‌باد این رسم شورانگیز آتش می‌زنم

قبول است

روزی ما یک آه و دم باشد قبول است
دنیای ماها هر رقم باشد قبول است