آنجا روی قبرها یک روقبری میاندازند و روی آن هم کلی خوراکی تزئین شده با روبان مشکی میگذارند. آخرین باری که سعی کردم گوشه یکی از روقبریها را کنار بزنم تا اسم آنکه رفته پیش خدا را از روی قبر بخوانم، حلوای تزئین شده به شکل شکوفه و ژله تزریقی چپه شد.
میدانم میگویید داداش سعید ماشین ندارد، خانه ندارد، قیافه ندارد و... .من حاضرم چند سالی دوچرخهام را به داداش اجاره دهم. داداش جلو بشینید و زن داداش روی ترک دوچرخه. کمکی هم که دارد، خطرش از موتور خیلی کمتر است.