آنجا روی قبرها یک روقبری میاندازند و روی آن هم کلی خوراکی تزئین شده با روبان مشکی میگذارند. آخرین باری که سعی کردم گوشه یکی از روقبریها را کنار بزنم تا اسم آنکه رفته پیش خدا را از روی قبر بخوانم، حلوای تزئین شده به شکل شکوفه و ژله تزریقی چپه شد.
میدانم میگویید داداش سعید ماشین ندارد، خانه ندارد، قیافه ندارد و... .من حاضرم چند سالی دوچرخهام را به داداش اجاره دهم. داداش جلو بشینید و زن داداش روی ترک دوچرخه. کمکی هم که دارد، خطرش از موتور خیلی کمتر است.
زینب فرخیان
طنزپرداز
شکایتنامه رژیم صهیونسیتی به دادگاه بینالمللی لاهه
بزرگوار ملتفتید که آنچه صرف تولید این بمبها شده، پول بوده نه میان وعده خرس. از تولید مواد اولیه گرفته تا هزینه حمل و نقلشان از آمریکا به اسرائیل و شیرینی بچهها که بارها را پیاده میکردند، همه را فاکتور کردهایم و اسنادش موجود است.
به نظر میآید که او در بخش اول، چنین توبه کرده است: «توبه کردم که دگر می نخورم در همه عمر، بجز از امشبو فرداشبو» پس فرداشب و پسون فردا شب و پس پس فرداشب و ... حالا ببینیم چی پیشمیآید و برنامه بچهها.