الفرار

دو کس و‌ سه فرار

آن در باب وی به کام نتوانست رسید که قضای ایزد با تضریبها و‌ قلدری‌های وی موافقت و مساعدت نکرد. چون به وزیدن بادی سوی دیار ناکجا آباد فرار نمودی و پسرش بر تخت پادشاهی نشاندی.

از ما حرکت، از خدا برکت

برکتی چرخ‌دار

خدایا گویند که کفش کهنه در بیابان نعمت است، پس اتوبوس واحد هم، بهتر از اسنپ است. به من صبر ده که در ایستگاه نشینم و ساعت نبینم. علفی زیر پای خود نبینم و موهای خود رنگ دندان نبینم ولی اتوبوس در وقت، بینم.

طبیبٌ فی‌الهمه کار

تذکرهالپزشکیان

پس خرده‌نگیر که پزشک بود و عادت پزشک را خرده‌گرفتن نیست و پزشک در هر صفت مختار بُود و آزاد، چه در بیمارستان چه در بهارستان.

حکایت چوب خواستن بازرگان

دختروار

بازرگان گفت: «مادرتان در کشوی آشپزخانه چوب کباب حسینی داشت بروید بیاورید‌.»
آنها گفتند: «مادر دیر زمانی است به‌ خاطر گرانی گوشت، کباب حسینی نمی‌پزد و چوبش را هم دیگر نمی‌خرد.»

هدیه‌ی خیلی خیلی خوشحال کننده

ماجرای هدیه خریدن یک پسر با استعداد

خیابان هم که یک طرفه بود، رعایت جیب شما را کردیم و برنگشتیم که جریمه نشوید. اگر اس‌ام اس جریمه برایتان آمده مال همان ورود به طرح است.