سلطان محمد خوارزمشاه این وضع را که میبیند مدام به ملامتکنندگانش شیشکی میآید و میگوید با آن مملکتداریمان که کل ممالک محروسه را تقدیم مغول کردیم بازهم ولیعهدمان ۱۰ سال با دودمان مغول جنگید، ته تاکتیک جنگی این خاندان پشتک زدن روی خرک آن هم با کمک زنان حرمسراست.
- آلفرد، آنقدر اون دینامیتو رو زمین قل نده.
- چنگیز، چندبار بهت گفتم ورود هرگونه اعضای بدن غیر از اعضای خودت به جلسه ممنوعه، امروز دیگه چی آوردی؟
- آغامحمد چقدر بهت گفتم با چشوچار مردم گوی اعصاب درست نکن اینترنتی بفروش، بابا اینماد نداری میان میگیرنتا...
سلطان در حالی که چشمش در مغاک افتاده بود باز گفت آنچه حالاتم را صعب کرده تنگی مزاج نیست؛ بلکه کشتن آن ۴۵۰ بازرگان مغول است، گیرم اصلا کد گمرکی نداشتند، اموالشان میگرفتیم در موزه میکردیم، به خشم چنگیز و حمله مغول نمیارزید.
یک ضربالمثل قدیمی هست که میگوید: «بریکس تا وقتی فتحالفتوحه که جاریات عضو نشده باشه، وقتی عضو شد، میشه ترکمانچای»؛ البته درباره معنی ضربالمثل، نقلهای متعددی وجود دارد که برخی نقلها در کتاب «برجام المعاهده اندر طریق ظریفالمعادله» بار معنایی ترکمانچای رو مثبت، معنی کردهاند.
پس از سرنگونی صدام، اعضای سازمان منافقین نشستند و فکر کردند -البته شاید هم ایستاده فکر کردند، چون در چنین وضعیت شیر تو شیری چه جای نشستن؟- که سوراخ موش بعدی کجاست؟ از آنجایی که فکر کردن و نکردن آنها چه نشسته و چه ایستاده ارزشی ندارد و سرنخشان دست آمریکاست