در زمانهای مستقبل عده ای پا به دنیا می گذارند بنام دانشجو و فقط این اسمشان است و هیچ تناسبی بین اسم و رسم آنها وجود ندارد. دانشجوها تمام توان خود را می گذارند تا چیزی بنام مدرک؛ همان که در کوزه می گذارند و آبش را می خورند، بگیرند.
در دختر از پسر پرسید: آقا داماد چیکاره ان؟ پدر آقا داماد کلید آپارتمان را نشان داد و اشاره کرد: طبقه دومش برا پسرمه. آن زمانها آپارتمان نبود و خانواده پسر دروغ میگفتند. پدر دختر که گویا اهل فضل بود گفت: نگفتم که آپارتمان دارد یا نه عرض کردم چه کاره ان؟ مادر پسر هم چشمکی به دختر زد و گفت پسرم از مدیران دولتی شهر هستند. پدر دختر مدام سوال میپرسید و خانواده ی پسر هم جواب می دادند.
ساواک آن قدرها هم که بابات می گفت خشن نیست، امروز که رفته بودم با عزت و احترام از من پذیرایی کردند، راستش فریده، بهم گفتند چرا میخوای بیای ساواک، منم صورتم سرخ شد و روم نشد بگم به خاطر تو، از حشمت شنیده بودم که تو جواب این سوال باید بگی به خاطر اعلیحضرت همایونی. فریده جانم من به خاطر تو هر کاری می کنم، فدای تو اسدالله جانت!
دولت فرانسه، در آستانه سفر حسن روحانی به پاریس، عالیترین نشان فرهنگی خود را به درایه درخشش؛ استاد ایرانی زبان و ادبیات فرانسه و از فعالان اپوزیسیون جمهوری اسلامی در عرصه فرهنگ و سیاست اهدا کرد.
- سجادتون چه قد قشنگه.چه خوش سلیقه. میتونم ببینمششش؟
-مرسی آبجی، چشات قشنگ میبینه . قابلتو نداره.
-قیمتش چنده ؟
-یاحسین... میرحسین ...
-وای چه قدر شما خوبین . فقط یه چیز الان وضو باید داشته باشم؟
-وضو بهتره که بگیری اگه هم نداری عب نداره .
- میشه به شما بگم داداش؟
-چرا که نه!