گودزیلای شما به مثابهی واحد٨٢٠٠ اسرائیل در حال شنود است و عین نویسندههای بالیوودی صحنههای جنگ را در ذهنش طراحی و کارگردانی میکند. همانقدر خشن و عجیب. عجیب مثل آدم کشتن با موز که در فقط فیلم هندی شاهدش هستیم. بعد هم مانند شهرکنشینهایی که آژیر خطر شنیدند میترسد...
آنچه این کتاب را خواندنیتر میکند، نه فقط سوژهها بلکه نگاهیست که عبدی به این سوژهها دارد: نگاهی شیطنتآمیز و دقیق که اگر به علت آن توجه کنیم گاهی تلخ هم هست.
پیام فرستادهی ترامپ به جولانی: گاو جدیده که میگن شومایی؟ خب موها رو که زدی. لباسم که از زلنسکی اسکی رفتی. اوکی. شپش مپش که نداری؟ خب نفت ما رو بده ما بریم باید آتیش خاموش کنیم.
و در بین کارکترهای کاریکاتوری خودش یک شخصیت به نام «اعور» خلق کرده که نماد این افراد است. کسانی که مانند کف پا نابینا هستند و همواره پامال میشوند. با این وجود دست از راه غلط خود برنداشته و با ژستی حقبهجانب افکار متناقض خود را بیان میکنند.
بعد هم انگار که از هیچی خبر نداره میگه: «عا باریکلا چه قوی شدی... آفرین بیا این توفیق رو هم بگیر جایزته. داری میری سر راهت از اون مظلوم هم دفاع کن، سر قبر باهات حسابکتاب میکنم.»