نماینده میگوید مردم شریفِ... کارمند اجازه نمیدهد حرفش را تمام کند میگوید برو فردا بیا. کارمند برای صرف میان وعده میرود. نماینده میگوید من خاک پای شما ملت فهیم و شریفِ... کارمند باز هم حرف نماینده را قطع میکند.
بعضی از مسئولان برای اینکه فرزندشان از خدمت به مردم جا نماند، فامیل خودشان یا فامیل فرزندشان را عوض می کنند. در این صورت، هیچ وقت شامل این طرح ممنوعیت انتصابات اقوام درجه یک و دو نمی شوند و هر کجا بخواهند می توانند اقوام شان را از درجه یک تا هرچندتا استخدام کنند.
بعد از انتخابات، دوستم وزیر شد. منم معاونش. این بار علاوه بر اتاق و میز، منشی هم برایم گذاشتند. خداراشکر راضی ام. شنیده ام مهندس کم است، اما به نظرم با کار در سازمان دولتی بیشتر می شود به مردم خدمت کرد.
خانه: چهاردیواری، اجباری. هر جایی که بشود کپه مرگ را گذاشت. محلی برای چرت زدن. هر یک سانتی مترش هَوار تومان می ارزد. هرچه متراژش کوچکتر، با صفاتر و کم خرج تر. آرزوی نایاب جوانان در آینده.