باجناقم برای جهیزیه دخترش به مشکل خورده. بعد از انتخاب دستم برای کمک به او بازتر است. الان هم دارم؛ ولی اگر به او کمک کنم، پروژه ۷۷ روزه مرکزخریدم در قشم به موقع برای افتتاح نمیرسد و کلی آدم از خرید کردن میمانند! این حق الناس نیست، پس چیست؟!
عدهای اسنپ، عدهای عریضهنویس و خلاصه؛ اما کاروبار بعضیها بیشتر سکه شد. آنکه با ذکاوتش فهمید نان نه در چرخهای ماشین، بلکه در اینستاگرام است، آنها به بلاگری روی آوردند و کلهم برای خود «گنگستر شهر آمِل» شدند!
وی را گفت: بدبخت! الان زمانی است که ایرانیها از توفان شن به توفان پهپاد رسیدهاند گور خودت را با دست خودت کندهای، همان دم آشوب عجیبی بر رودههای بنیامین مستولی گشت و فیالفور در پی ذخیره ایزی لایف برای خودش افتاد که البته تنها موردی که به دردش خورد همین بود.
نقل است که نیمه شبی از خواب پرید معبران را خواست تا تعبیر خوابش را بفرمایند وی گفت در خواب دیدم یک بیسکویت ساقه طلایی با دو پیاله چای و قهوه در طبق نهادهاند و مرا وادار به خوردن آن کردند.