نقد طنز فیلم سلام بمبئی
سلام سواحل زیبای بمبئی!
۱۰:۲۳ ق٫ظ ۲۲-۰۹-۱۳۹۵
راه راه:
فیلم مشترک ایران و هند توانست سالن های یک سینماهارا از آن خود کند. نقش اول فیلم، علی( محمدرضا گلزار) است که دانشجوی پزشکی در بمبئی است و عاشق همکلاسی اش میشود. خلاصه ای از بخش های مهم این فیلم رمانتیک را برای شما بیان میکنم:
پنچر گیری: ماشین کاریشما ( نقش اول زن) پنچر می شود و نیاز به کمک دارد، علی که خیلی پسر خوبیست ، لاستیک را درست می کند. و یک دل نه ،صد دل عاشق صاحب ماشین که از قضا همکلاسی اش هم هست، می شود. کارگردان با این صحنه رگ ایرانی بودنش را ثابت کرده، چون در ایران هم ماشین و پنچر گیری، قدم اول برای ازدواج است.برای همین به دختران توصیه میکنیم، برای خوشبخت شدن، اول ماشین بخرند و بعد لاستیکش را با چیزی پنچر کنند تا بختشان باز شود.
خودکشی کاریشما: کاریشما شب عروسی اش خودکشی میکند، چون نامزدش را دوست نداشته و به اجبار پدرش قبول کرده است. احتمالا ته قلبش عاشق علی شده ولی هنوز به ندای قلبش گوش نکرده است. کاریشما زنده می ماند و علی برای عیادت از او ، گل و حافظ می برد و حال او به ضرب العجلی خوب می شود که از اثرات شعر حافظ بوده است.
کمک در درسها: کاریشما شاگرد ضعیف ولی علی شاگرد زرنگ کلاس است، برای همین سر کلاسها کنارهم مینشینند تا علی در درس ها به او کمک کند. آن ها سعی میکنند مسائل زندگی را با درس و دانشگاه قاطی نکنند.
ازدواج: کارگردان از فیلم طولانی خوشش نمیاد و با فاکتور گرفتن مجلس خواستگاری و… یکهو ازدواج کاریشما با علی را نشان می دهد که یک عروسی ساده برگزار می کنند که در آن رقص محلی هندی با دستمال رنگی انجام می شود و مهمان ها هم یواشکی یکسری چیزهای اسمشو نبر، می خورند.
دردسر های سوراج: سوراج نامزد کاریشماست که خواهرش نامزد برادر کاریشماست. و اگر نامزدی کاریشما به هم بخورد، نامزدی اونای دیگه هم به هم خواهد خورد. کلا فیلم پیچ در پیچیست .همه باهم نامزدند ولی یکی از اون یکی دیگه خوشش نمیاد. حالا مهم نیست، کی از کی خوشش نمیاد!
روزهای سخت: همیشه میگن بعد هر خنده ای، یه گریه ای هست ! کم کم روزهای سخت و گریه دار شروع می شود. سوراج علی را می دزدد و کاریشما در فراق علی از خواب و خوراک می افتد.
وقتی میفهمد این کار ،کار نامزدش هست پیش اومیرود و میخواهد آزادش کند. اما نامزدش گفت به شرطی که دوباره بااو ازدواج کند، حاضر است علی را نکشد. کاریشما هم با جوانمردی تمام قبول کرد، بعداز آزادی ،علی دنبال او می گردد ولی به نتیجه نمیرسد و بیخیال میشود.
پایان: علی بعد از سالها، ایمیلی از کاریشما دریافت میکند که گفته برای به دنیا آوردن دخترمون به آمریکا رفتم و با سوراج ازدواج نکردم و الان در بیمارستان منتظر تو ام. حالا این بچه از کجا اومد، زیاد مهم نیست چون مخاطب در این لحظه در حال زار زدن است. علی به بیمارستان می رود و دخترش را می بیند که قد کشیده و برای خودش خانمی شده ولی کاریشما سرطان گرفته و رو به موت است. مخاطب در این صحنه تمام غم هایش به یادش می آید و خلاصه برق سالن سینما هم که خاموش است، الان گریه نکن کی گریه کن؟
علی نزدیک او می رود و کاریشما جان به جان آفرین تسلیم میکند.
اینجا فیلم تمام می شود و ما نتیجه می گیریم که چقدر بمبئی سواحل زیبا و جذاب دارد و اگر عاشق شدید حتما یه سفر به بمبئی بروید.
با این حساب این فیلم ترکیبی از عاشقانه های دهه هفتاد با بازی ابوالفضل پورعرب، فیلم هندی های خالی بندی و فیلم ترکیه ای های خیانت طوریه!