چه شد که کاغذ را ساختند؟
برگ درختان سبز، هر ورقش پاپیروس!
۱:۳۵ ب٫ظ ۲۹-۰۶-۱۳۹۵
راه راه: داستان از آنجا شروع شد که انسانهای اولیه از بیکاری فراوان حوصله شان سر رفت، چون آن موقع برای کار کردن ساعت کاری خاصی مطرح نبود، بلکه کیفیت کار مهم بود، یعنی به محض اینکه یک گرازی چیزی شکار می کردند که شب عیدی شرمنده زن و بچه نشوند، به غار بر می گشتند.
برای همین، خیلی اوقات فراغت داشتند. پس ابتدا فکر کردن را کشف کردند و سپس به این فکر کردند که برای اوقات فراغت چه تفریحات سالمی داشته باشند، چون در آنموقع هنوز سیروس مقدم و مهران رجبی و محمدرضا شریفینیا اختراع نشده بودند، لذا سریالی هم نبود که با آن حال کنند. بالاخره در یک روز گرم تابستانی یک نفر چیزی به ذهنش رسید، اما هر کار کرد نتوانست برای بقیه توضیح دهد، چون هنوز زبان هم اختراع نشده بود؛ پس تصمیم گرفت که روی دیوار غار تصمیمش را بکشد.
نقاشی که تمام شد انسانهای اولیه خیلی زور زدند که بفهمند منظور دوستشان چیست، اما هرچه زور می زدند بیشتر می ترکیدند. در نهایت و بعد از چند ترکیدگی هم هیچ کس نفهمید منظور دوستشان چیست، اما این اتفاق یک خوبی داشت؛ آن هم این بود که انسانهای اولیه فهمیدند که برای اوقات فراغت می توانند روی دیوار غار نقاشی بکشند. پس از چند روز صاحب غار فهمید که مستأجرهایش روی دیوار غارش نقاشی می کشند، پس اساس همه شان را توی کوچه ریخت و آبرویشان را پیش در و همسایه برد. مستأجرها با کلی بدبختی صاحب غار را راضی کردند که به آنها اجازه دهد نوشته هایشان را با خود ببرند و او هم راضی شد، اما خب جابه جا کردن یک غار حتی آن روزها هم سخت بود. اینجا بود که انسانهای اولیه مفلوک تصمیم گرفتند جایی غیر از دیوار غار نقاشی بکشند و برای شروع از الواح گلی و سنگی استفاده کردند.
بعدها که زبان اختراع شد، انسانها آنقدر با هم حرف می زدند که دیگر آنچنان وقتی برای نقاشی کشیدن نماند، اما همچنان از چیزهای قابل حمل برای نوشتن حرفهای نگفته شان بر روی آنها استفاده می کردند. حتی می گویند بابلی ها دیگر خیلی جوگیر شده بودند و یک کتابخانه بزرگ از این الواح گلی درست کردند. در بین النهرین از لوحهای گلی، در مصر از پاپیروس و در چین از لوحهای چوبی استفاده می شد. البته گاهی از ورقه های مسی و برونزی و طلایی هم استفاده می شد که بیشتر مال بچه پولدارهای تاریخ است و کاری بهشان نداریم.
بعدها بشر پی برد که روشهای مرسوم آزار حیوانات او را ارضاء نمی کند، برای همین تصمیم گرفت پوست حیوانات را بکند و از آن هم برای نوشتن استفاده کند. ایرانیان روی پوست گاو، گاومیش و گوسفند و رومیها روی پوست خر وحشی می نوشتند (این طنز نبودها، واقعاً روی پوست خر وحشی می نوشتند).
هندی ها هم از برگ و پوست برخی درختان استفاده می کردند، خیلی به احترام به طبیعت اعتقادی نداشتند. احترام به حیوانات به خصوص گاو بیشتر بهشان می چسبید. البته به نظر می رسد کلاً همه جا اعتقادی به حفظ طبیعت نداشتند، چون در ایران و روم هم از برگ و پوست درختان استفاده می شد. از آنجا که چینی ها کلاً دوست دارند هر بازاری را قبضه کنند، یک فرد چینی به نام تسائی لون از قطعات کهنه و اضافی ابریشم، خمیر و بعد ورقه هایی به صورت نمد درست کرد و از آن به کمک قلم مو برای نوشتن و نقاشی کشیدن استفاده کرد و همینطور الکی الکی شد اولین مخترع کاغذ.
بعدها چینیان هم به جرگه احترام نگذارندگان به طبیعت پیوستند و از پوست درخت توت خمیر و سپس کاغذ درست کردند. به دلیل حفظ اسرار کاری هیچ کس غیر از چینی ها این شیوه ساخت کاغذ را نمی دانست تا اینکه اعراب، اسیرانی از چین را به سمرقند که یکی از شهرهای ایران بود آوردند و ایرانیها هم که از همان زمان کلاً آدمهای تیز و بزی بودند، شیوه ساخت کاغذ را از آنها یاد گرفتند. کاغذسازی از شمال آفریقا به مناطق مسلمان نشین اروپا راه پیدا کرد و مسیحیان اروپا ساخت کاغذ مرغوب را از مسلمانان آموختند، ولی بعدها به روی خودشان هم نیاوردند. کاغذسازی کم کم در اروپا گسترش یافت تا به شکل امروزی رسید، ولی محدودیت کلمات بیشتر از این اجازه توضیح نمی دهد.
ثبت ديدگاه