آوردهاند در روزگاری که بازار خبربیاران داغ شده بود، عدهای بر آن شدند که اخبار را بنگارند؛ اینان در هر کوی و برزن با هر کهتر و مهتری جلوس و برخاست میکردند تا اخباری بس دندانگیر به چنگ آورده و به رشته تحریر درآورند؛
حکیمی در آن کشتی بود. ملک را گفت: «من کارم این است. در کشتیها مینشینم و غلامان بیقرار را خاموش میکنم و پولش را میگیرم. شش ماه هم گارانتی دارم بسپاریدش به خودم.»