اما چشمتان روز بعد نبیند با برادر صدام قرار بود یک هفتهای تهران را بگیریم و برگردیم به دوران خوش و خرم پهلوی که هشت سال طول کشید و آخر خودمان به غلطکردن افتادیم.
خوابهای آشفتهای میدیدم. نتانیاهو مشکی پوشیده بود و روی گنبد آهنین نشسته بود و فلوت میزد. چند مار کبری هم با قر و قمیش از زیر گنبد آمدند بیرون و چمباتمه زدند و برای من دست تکان دادند...