مادرم برای اینکه پدرم برایش طلا بخرد میگوید که اینها سرمایه است و بعدا میتوانیم بفروشیم. در این مرحله پدرم از پول ندارم به انقدر پول دارم و طلای کارکرده بگیریم تقییر حالت میدهد.
من در اربعین به مادرم کمک میکنم غذاهای جورواجور درست کند تا بین این مسافران تقسیم کنیم. ما از آنها پولی نمیگیریم. آنها هم در عوض از ما تشکر میکنند. مادرم گفته در جوابشان بگویم: التماس دعا.
آنها هم معمولا در جواب میگویند: باشه حتما، ناعِهبوزیارِح هستیم.
عکسی که آمد به شکل یک نوع قارچ بود که خودش و اطرافش ابرهای کومولوسی هستند. همانها که شما بیست بار از ما پرسیدید و ما اشتباه جواب دادیم و بعدش آن پس گردنی را نوش جان کردیم. فکر کنیم حالا دیگر یاد گرفتیم.