×
☰

راه راه ۳۰۳

خاطرات یک آمریکایی

خاطرات ایران محاله یادم بره

۱۲:۰۰ ب٫ظ ۱۹-۰۷-۱۴۰۳

پهلوی‌ها خیلی دوست داشتند خدمت کنند و ما چون خارجی هستیم و چیزی به اسم تعارف در دیکشنری‌مان تعریف نشده دست‌شان را رد نمی‌کردیم.

نه به تله جنگ!

۱:۰۱ ب٫ظ ۱۰-۰۷-۱۴۰۳

در پی ساخت داروی آلتپلاز

‌فلک‌زده‌تر از رئیس نیستی!

۶:۰۰ ب٫ظ ۱۸-۰۵-۱۴۰۳

فرض کنید هوشنگ هستید. فرض کردید؟ خب! هوشنگ، فرض کن که رئیسِ شرکت دارویی Genentech هستی. یک روز صبح، از عیالت می‌خواهی برای شام Loko moko بپزد. عیالت می‌گوید که خواهرش‌ را هم دعوت می‌کند تا دورهم لوکوموکو بخورند.

اندر حکایات شیخ و قطار چین

یه جاده ابریشم ریلی‌مون نشه؟

۲:۳۶ ب٫ظ ۰۴-۰۵-۱۴۰۳

مریدی گفت: یا شیخ دو دقیقه بشین پاشو نکن ببینیم خاک کدام عالم را باید سرمان بکنیم.
شیخ ریش‌های حنایی‌رنگش را با دست همی ورز نمود و گفت: هووم بنال! 




کلیه حقوق سایت راه راه متعلق به دفتر مطالعات جبهه فرهنگی می‌باشد.