کاریکلماتور

گوش‌های تیز

آفتاب لب بوم بود، با دست گرفت گذاشت در سبدش.

نامه‌ای به مسئول برق

دردسرهای تاریکی

خدا به من رهم کرد که کارم را کرده بودم و فقط شستن دستم مانده بود وگرنه باید همان‌جا می‌نشستم تا جلبک زیر دمپایی‌هایم سبز شود.

ناترازی وزیر نیرو

موتور برق

لوح جهاز اهل جنت هم چنین شد
سرویس چوبی با پری ـ غلمان موتور برق




عنوان