تقلب از روی سعدی

حکایت‌های دامپزشکی

بیطار گفت: «من دامپزشکم، منو سننه قربونت برم».

تذکره حاکم دودی

سکوتی سرشار از فریادها

موشکِ صهیونی بی‌مقدمه فرود آمد بر میهنش تا ضایع شود و دیگر قمپزِ (هه! من خیلی بچه خَفن و هفت خَط کوچه خلوتم) دَر نکند.

پا تو کفش سعدی

خجالت نداره که!

گفت: تا مصیبت دوتا نشود؛ یکی شماتت مامان فرَحم و دیگر تمسخر مربی یوگای مامان یاسمینت.

حکایت اسرائیل

خارستان سعدی

لقمان را گفتند: رعایت قانون از که آموختی؟
گفت: از موشک هایپرسونیک.




عنوان