دقیقا در همان لحظه که میگویند: «وایسا کارت ندارم» یا میخواهند با دمپایی به جان تنت بیفتند یا با سشوار و موپیچ به جان موهایت یا با کیسه و روشور به جان چرکهایت.
حاضر است چایی لبسوزی که مادرت دم کرده و خواهرت ریخته را از دست تو بگیرد و بخورد تا گرمابخش معدهاش باشد؛ ولی دخترم دست از سر فانتزیهای اسکلانهات بردار و الکی پسر مردم را رد نکن.