سیمرغ کمی فکر کرد و بعد گفت:«این قضیه بو دارهها. از خیرش بگذر. تهمینه بفهمه شر میشهها.» رستم گفت:«تهمینه بعد سهراب، دیگه منو بلاک کرده. میگه من بیعاطفهام. من بیعاطفهام سیمرغ؟ اصلا همش تقصیر همین فردوسیه، یه کاری کرده که همه منو دیس کنن!»
شاید یکی از بچه های مسئولای شهرداری از باباش پهپاد مُخواسته و باباش روش نِمِشُده بگه پول نِدِرُم برات بخرُم. رفته ای پهپاد ره برداشته و برده برا بچش. هم مجسمه ره سبک کرده هم جلو بچش شرمنده نِرِفته.