صدای سر و صدا که بلند میشود مأمورین گارد ویژه سلطنتی میآیند دستگیرش کنند که یکدفعه شاه وارد میشود. از دست مأمورین فرار کرده و خودش را به زور به شاه میرساند و با گریه و ناله میگوید: «اعلی حضرت اینا میخوان منو ببرن زندان فقط به این خاطر که پرسیدم قبله از کدوم وره. آخه مگه این جرمه؟»
قرار بود آمریکاییها محمدرضا را به جای پدرش به عنوان شاه بر تخت سلطنت بنشانند، همانطور که ایرانی جماعت نشستن روی صندلی توالت فرنگی را بلد نبود، او هم نشستن روی صندلی شاهی را بلد نبود
گفتیم اون حاج آقا مُفَتِّحه که الان داشت علیه شاه سخنرانی میکرد! نه تنها ساواکی نیست که از سردمدارای مخالفین شاهه. منتها میگه اگه دارید برا اسلام مبارزه میکنید راهش خرابکاری نیست.