شرحی بر درخواست فرزندآوری

بزرگتر‌های حرف گوش کن

پدربزرگ می‌گفت: «علی -که من باشم- تنهاست و باید خواهر و برادری داشته باشد تا وقتی بزرگتر شد، در پرداخت قستِ وام‌هایش از آنها، کمک بگیرد.» پدربزرگ می‌گفت که او که همان«من» باشم، اگر چند خواهر و برادر داشته باشم و روزی جایی نیاز به ضامن پیدا کنم.

نحو رفتار مسئولین با جوانان

مسؤول دغدغه‌مند و روز جوان

مسؤول دغدغه‌مند که بسیار خشمگین شده بود جوانی را که پا در کفشش کرده بود، در چاه نفت انداخت تا مشکل ضمانت وام جوان برای همیشه حل شود و از چاه نفتی که متعلق به بیت المال بود محافظت نماید.

وام نگو بلا بگو

وام نوردی!