ماجراهای رستم ۲

رستم و هفت خوان کنکور

پسر گفت:«اول اسمتو بگو.» رستم بادی به غبغب انداخت و گفت:« منم رستم زابلی پور زال!» پسر گفت:«ها؟» رستم گفت:«رستم دستانم من، یل سیستان.» پسر گفت:«اینا همش اسمته؟» رستم کلافه گفت:« رستمم بابا.»

ماجراهای رستم ١

رستم و پری مجازی

سیمرغ کمی فکر کرد و بعد گفت:«این قضیه بو داره‌ها. از خیرش بگذر. تهمینه بفهمه شر میشه‌ها.» رستم گفت:«تهمینه بعد سهراب، دیگه منو بلاک کرده. میگه من بی‌عاطفه‌ام. من بی‌عاطفه‌ام سیمرغ؟ اصلا همش تقصیر همین فردوسیه، یه کاری کرده که همه منو دیس کنن!»

پاسداشت روز شعر و ادب فارسی

انشا درباره‌ فردوسی

چگونه می‌توانیم مثل فردوسی باشیم

برای همین در کلاس در جیک‌ثانیه هر کسی که فارسی را درست نخوانده بود با خط کش تنبیه کردیم. بعضی از بچه‌ها خواستند ما را دودره کنند؛ اما پدرشان را در آوردیم و مجبورشان کردیم صد بار روی جلد کتاب فارسی‌شان بنویسند فارسی.