خاطرات ایران محاله یادم بره

قوز بالا قوز

اما چشم‌تان روز بعد نبیند با برادر صدام قرار بود یک هفته‌ای تهران را بگیریم و برگردیم به دوران خوش و خرم پهلوی که هشت سال طول کشید و آخر خودمان به غلط‌کردن افتادیم. 

فالی برای اسرائیل

هفتِ پَر ریز

متاسفانه از کمبود جگر رنج می‌کشی. در زندگی گاهی لازم است از آن مسلسل دستی که به کمرت بسته‌ای خجالت بکشی!

از اون اکتبر به این اکتبر فرجه

خاطرات یک آمریکایی

خاطرات ایران محاله یادم بره

پهلوی‌ها خیلی دوست داشتند خدمت کنند و ما چون خارجی هستیم و چیزی به اسم تعارف در دیکشنری‌مان تعریف نشده دست‌شان را رد نمی‌کردیم.