نطنز 25

زمان شاه بابای سوباسا کمتر سفر میرفت!

نطنز 25

امام خودش اِند براندازی بود

برگی از خاطرات احمدشاه قاجار

حالشان را جا آوردیم!

صبح خروس‌خوان، ساعت ۱۱ از خواب همایونی برخاستیم. مگر می‌شد با آن همه تق‌تق خوابید. هیس‌الملک را صدا کردیم. هر چه هوار زدیم و گلوی مبارک‌مان را پاره نمودیم، جواب یُخ. مامان ملکه‌جهان کجایی که ببینی پسر تپل‌مپلِ گرد و قلمبه‌ات، خودش باید از خواب بیدار شود و خودش پاهای شاهانه‌اش را داخل دمپایی لاانگشتی بکند.

نطنز 25

هی قهر میکرد میگفت نوموخوام!