ابر و باد و مه و خورشید و فلک برجامند
                                    
۹:۵۴ ق٫ظ ۱۰-۰۴-۱۳۹۸
                            در زمان های بسی دور کنار جاده 
بود یک دهکده ی خوب و قشنگ و ساده 
مردم دهکده دور از همه ی فقدان ها
ابر و باد و مه و خورشید و فلک با آنها..
با توکل به خدا کاشته و میخوردند 
در سلامت به خوشی عمر به سر میبردند 
مدتی بعد ولی زخم مصیبت وا شد 
ناگهان قلدرکی بی سر و ته پیدا شد 
کرد غوغا و فغان گفت که از روز الست 
ابر و باد و مه و خورشید و فلک سهم من است 
به زبان خوش اگر سهم مرا پس ندهید 
بخورانم به شما شربتی از زهر و اسید
مردم دهکده گفتند که مرد جنگیم
تو چنان شیشه ای و ما همگی چون سنگیم
قلدرک دید که زوری نتوان کاری کرد 
سیل را سمت مخالف نتوان جاری کرد 
گفت باید عوض جنگ رفاقت بکنیم 
بنشینیم و در این معرکه صحبت بکنیم 
پیر میخانه ندا داد که من بدبینم 
در ورای قضیه دوز و کلک میبینم 
نکند مست می وعده ی کاذب باشید 
قلدرک را که وفا نیست مراقب باشید 
به نمایندگی اش چند نفر روشن فکر 
خوب و راحت بنشستند سر کرسی ذکر 
قلدرک گفت که با ابر چه کاری دارید؟
ابر را راحت و آسوده اگر بگذارید…
گاه باران بزند گاه زند برف و تگرگ 
گاه سیلان بکند گاه شود باعث مرگ 
باد هم گاه دل آرام و گهی طوفانی ست 
باد از روز ازل خاصیتش ویرانی ست 
ماه مجنون بکند عاشق و شاعرها را 
یا که برهم بزند کیفیت دریا را 
من ندانم که ز خورشید چه خیری دیدید؟
غیر از اینکه همه از آتش او سوزیدید 
همه از دستِ فلک نیز یقین غمگینند
چون که بد بختی خود را ز فلک میبینند 
قصه کوتاه پس از این جهت مزرع تان 
استفاده بکنید از روش قطره چکان 
عوض باد که درنده بوَد همچون گرگ 
به شماها بدهم پنکه ی بسیار بزرگ 
کنترل دارد و هروقت نیازی دارید
دکمه اش را جهت مصرفتان بفشارید
عوض ماه بگیرید ز من نورافکن 
شبتان را بکند خوشگل و ناز و روشن 
تا به کی حسرت یار و لب و چشم و ابرو؟
شعرا را بدهم دخترکان مه رو
جای خورشید و فلک هم بدهم چیز دگر 
تا که دیگر نه بسوزید و نه بینید ضرر 
الغرض جمع نماینده فقط با لبخند 
ابر و باد و مه و خورشید و فلک را دادند 
چه بدادند؟ همه هستی و دارایی را 
چه گرفتند؟ فقط هسته ی خرمایی را 
پس از آن عهد، نه محصول پدیدار آمد 
نه به پیش شعرا دلبر و دلدار آمد 
نه شبی روز شد آنجا و نه روزی شب شد 
هر کسی بود در آن دهکده، جان بر لب شد 
***************
کارها اینکه در آنجا همه نافرجام اند 
ابر و باد و مه و خورشید و فلک برجام اند
			
					
                                                                
ثبت ديدگاه