یادداشت
اعتراض به سبک پروین اعتصامی
۶:۲۹ ب٫ظ ۱۵-۰۱-۱۴۰۰
راه راه:
به مناسبت سالروز درگذشت پروین اعتصامی برشی از مقاله ی «طنز و اعتراض در شعر پروین اعتصامی» نوشته دکتر عبدالله واثق عباسی را در ادامه خواهیم خواند:
پروین در روزگار پر آشوب و پر مسئلهای میزیسته است. اختناق سیاسی و دشواریهای اجتماعی زمانهی او در شعر اغلب شاعران پوشیده و آشکار مطرح شده است، اما وی با لطافت روح و مناعت اندیشهای که میتوان از آن به گونهای عرفان جدید تعبیر کرد، از کنار همهی این مسائل گذشته و به جای منعکس ساختن اوضاع اجتماعی و سیاسی نامطلوب، با طرح کلیات اخلاقی و بیان فقر و محرومیت و نیازهای شدید عاطفی، به نوعی برداشت اجتماعی- اخلاقی بسنده کرده است.
(یاحقی، ۱۳۸۱، ص۱۷۳)
لحن پروین بسیار صمیمانه، عبرتانگیز و از سر دلسوزی است با آمیزهای از غم و حسرت و درد که از یک روح بلند و فکر بالنده و احساس عمیق انسانی سرچشمه میگیرد.
جان نجیب، زبان نرم و روان و بیآلایش، شناخت شعر به حد کمال، تعهد و دلسوزی، سادهزیستی، تواضع و افتادگی، آزادیخواهی و عدالتدوستی، ستمستیزی و نوعی عرفان نرم و صمیمی پروین را بر ستیغ ادب معاصر جای داده است.
همدردی صمیمانه با طبقات محروم جامعه، پروین را مورد علاقه کسانی که از زبان این طبقات سخن میگویند، و به هر عنوان که هست حق پایمال گشتهی آنها را مطالبه میکنند، میدارد. شاید همین نکته سبب شد که در سالهای بعد از شهریور بیست اشعار پروین گهگاه مورد تحسین فوقالعاده بعضی منتقدان و نویسندگان نسل جوان واقع شد و مبالغهای که در اهمیت این جنبه از اندیشه و هنر او رفت جهات دیگر شخصیت و تعلیم او را که الزام دین و اخلاق و تقوی و عمل بود، ظاهراً تا حدی تحتالشعاع قرار داد. بدون شک این همدردی که او را با تجربه محنت مرد رنجبر، کودک یتیم و برزگر فقیر، آشنا نشان میدهد حاکی از عمق احساس انسانی و اخلاقی اوست. (درودیان، ۱۳۸۲، ص ۳۴)
به رغم روزگار آشفته و نابسامان و بازار گرم هجو، هزل و مطایبه عفت کلام پروین بینظیر است. در کل دیوان او یک بیت سست و یا خارج از نجابت و ادب یافت نمیشود. پروین خیلی زود به پختگی رسید و به لحاظ تربیت خانوادگی صحیح در دامن پدری فرهیخته و ادب دوست پلههای کمال را یکی پس از دیگری طی کرد.
مرحوم بهار اشعار پروین را از حیث الفاظ پیرو سبک شاعران قرن پنجم و ششم خاصه ناصرخسرو و قطعات و مثنویهای پر ارزش و غزلها و دیگر آثار وی را از لحاظ آرایشهای لفظی و معنوی پیرو شعرای عراق و فارس چون شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی دانسته است. (فرجیان و نجف زاده، ۱۳۷۰، ص ۵۷)
اعتراض در شعر پروین
پروین فرزند عصر دروغزنیها و نامردمیهاست. (سلیمانی، بیتا، ۱۴)
شعر پروین نوعی دهنکجی است به اوضاع روزگار، تصویری که شعر پروین از محیط و زمانه ارائه میدهد، بسیار بیثبات و متزلزل است. مناظرات پروین اعتراضی است بر سالوسبازیها و ریاکاریهای زمانه. بخش اعظم شعر پروین اینگونه است. طنزهای گزنده و نیشدار پروین گاه حکم نیشتری زهرآلود را دارد که درصدد جراحی دملهای چرکین است.
در حقیقت پروین مسائل اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و آرمانی را که در ذهن او میگذشته به شیوهی فابل، حکایت و تمثیل در قالب قصیده، قطعه و مثنوی به صورت مناظره سروده است. به عبارت دیگر، شاعر، مکنونات و آرزوهای قلبی خود را از زبان اشخاص، موجودات جاندار، گل و گیاه و اشیای بیجان و حتی موضوعات انتزاعی بیان نموده است.
قطعات دزد و قاضی، دیوانه و زنجیر، دو قطره خون، گوهر و سنگ، خوان کرم، مست و محتسب و … مواردی است که پروین با طنزی فاخر و زبانی نجیب اعتراضهایش را به گوش همگان رسانده است. پروین شخصیتی آزادیخواه و دوستدار عدالت است که ضمن اعتراض به بسیاری از نابسامانیها و آلودگیهای جامعه و از جمله در رأس آن طبقهی حاکم، دلبستگیهای مادی را مایهی خرسندی نمیداند.
اعتراض بلند پروین را در قطعات بسیاری میتوان مشاهده نمود.
«مست و هوشیار» یکی از همین نمونههاست:
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست این پیراهن است افسار نیست
گفت: میباید ترا تا خانهی قاضی برم
گفت: رو صبح آی قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیده است جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید بیکلاهی عار نیست
مثنوی «دزد و قاضی» یکی از بیپرواترین اشعار اعتراضآمیز پروین است که در ادبیات عرب و اروپا هم سابقه داشته است. طنز و اعتراض ماهرانهی پروین در بیت بیت این مناظره دیده میشود. در حقیقت او در این مثنوی به روشنی جامعهی دچار هرج و مرج را به تصویر کشیده است:
برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان از پیش و پس
گفت: قاضی کاین خطاکاری چه بود؟
دزد گفت: از مردم آزاری چه سود
گفت: بدکردار را بد کیفر است
گفت: بدکار از منافق بدتر است
گفت: هان بر گوی شغل خویشتن
گفت: هستم همچو قاضی راهزن
گفت: آن زرها که بُردستی کجاست
گفت: در همیان تلبیس شماست
گفت: آن لعل بدخشانی چه شد
گفت: میدانیم و میدانی چه شد
دزدی پنهان و پیدا کار تست
مال دزدی جمله در انبار تست
تو قلم بر حکم داور میبری
من ز دیوار و تو از در میبری
میزنم گر من ره خلق ای رفیق
در ره شرعی تو قطاعالطریق
میبرم من جامهی درویش عور
تو ربا و رشوه میگیری به زور
دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دست یتیم
من ربودم موزه و تشت و نمد
تو سیهدل مدرک و حکم و سند
دزد زر بستند و دزد دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید
دیگر ای گندمنمای جو فروش
با ردای عُجب، عیب خود مپوش
چیرهدستان میربایند آنچه هست
میبرند آنگه ز دزد کاه دست
دزد اگر شب گرم یغما کردن است
دزدی حکّام روز روشن است
این اثر و بسیاری دیگر از این نوع نمایانگر اوضاع نابسامان و درهم ریخته جامعهای است که به قول معروف در آن هیچ سنگی روی سنگ بند نمیشود.
مناظره در شعر پروین
قسمت عمدهی اشعار پروین به صورت قصه سروده شده و غالباً به شیوهی مناظره است که از بزرگترین طرز سخنگویی شمال غرب ایران بوده و در زیر تأثیر سبک خراسانی محکوم به زوال شده، و به عقیدهی ملکالشعرای بهار، خانم پروین در قطعات جاوید خود آن را دوباره زنده کرده است. نیما شاعر افسانه، قبلاً نمونههایی از این قبیل قصهها در چشمه کوچک و روباه و خروس داده بود، و پروین اعتصامی کمی پس از او، این نوع ادبی را، که گنجاندن مطالب زیاد در قصههای کوتاه وصفی باشد، فوق العاده پیشرفت داده است.
(آرین پور، ۱۳۸۲، ج۳، ص۵۴۲)
پروین را میتوان یکی از چهرههای طنزپرداز ادب معاصر دانست که بهویژه در مناظرات که نوعی طنز در آنها تعبیه شده گوی سبقت را از همردیفان ربوده است. در دیوان پروین بیش از ۱۲۰ مورد مناظره وجود دارد که تقریباً در همهی آنها نوعی طنز و اعتراض نهفته است.
پروین، ناظم «فابل»های منظوم است، زنی مطیع و فرمانبردار و عفیف و پاک و صمیمی است، ولی در عین حال سخت در بند دوگانگی خیر و شر، قوی و ضعیف، غنی و فقیر و پادشاه و گداست. گفتوگو تدبیر اساسی اوست، تمثیل اساس کار او، ولی هدف مضمون پندآمیز، دست و پایش را سخت بسته است. از اشراق عارفانه، شاعرانه و عاشقانه خبری نیست و تخیلش از طریق زبان اشیا و حیوانات کار میکند.
(براهنی، ۱۳۸۰، ج۱، ص ۲۵۲)
مناظره در شعر پروین
در قطعهی دو قطره خون که یکی از دست تاجوری و دیگری از پای خارکنی فرو چکیده است، پروین به زیبایی طنزی نیشدار را در تصادم فقر و غنا به تصویر کشیده است:
شنیدهاید میان دو قطره خون چه گذشت
گه مناظره یک روز بر سر گذری…
جواب قطرهی خون پای کارگر به ادعای اتحاد قطرهی خون دیگر بسیار جالب است:
به خنده گفت میان من و تو فرق بسی است
تویی ز دست شهی من ز پای کارگری
برای همرهی و اتحاد با چو منی
خوش است اشک یتیمی و خون رنجبری
تو از فراغ دل و عشرت آمدی به وجود
من از خمیدن پشتی و زحمت کمری
ترا به مطبخ شه پخته شد همیشه طعام
مرا به آتش آهی و آب چشم تری
تو از فروغ می ناب سرخ رنگ شدی
من از نکوهش خاری و سوزش جگری…
قطعهی دیوانه و زنجیر نیز که یکی از قطعات خوب پروین است با درونمایهای از طنز و تعریض بیانگر درد و حسرتی عمیق است که اوضاع اجتماعی و اخلاقی روزگار را به تمسخر میگیرد:
گفت با زنجیر، در زندان شبی دیوانهای
عاقلان پیداست، کز دیوانگان ترسیدهاند
دوش سنگی چند پنهان کردم اندر آستین
ای عجب آن سنگها را هم ز من دزدیدهاند
سنگ میدزدند از دیوانه با این عقل و رای
مبحث فهمیدنیها اینچنین فهمیدهاند
عاقلان با این کیاست، عقل دوراندیش را
در ترازوی چو من دیوانهای سنجیدهاند
آب صاف از جوی نوشیدم مرا خواندند پست
گرچه خود خون یتیم و پیرزن نوشیدهاند
چوبدستی را نهفتم دوش زیر بوریا
از سحر تا شامگاهان از پِیاش گردیدهاند
ننگها دیدیم اندر دفتر و طومارشان
دفتر و طومار ما را زان سبب پیچیدهاند
در اثر «خوان کرم» گفت و شنود گدا و خدا هم خواندنی است:
بر سر راهی گدایی تیرهروز
نالهها میکرد با صد آه و سوز
کای خدا بیخانه و بی روزیام
ز آتش ادبار خوش میسوزیام…
و از این دست شکوه و شکایت مینمود و میگفت:
دیدهام رنگی ندید از رخت نو
سیر یک نوبت نخوردم نان جو
این ترازو گر ترازوی خداست
این کژی و نادرستی از کجاست
آبرو بردم ندیدم از تو روی
گم شدم، هرگز نکردی جستجوی
تا اینکه خدا اینگونه در گوش دلش زمزمه میکند:
گفتش اندر گوش دل ربّ ودود
گر نبودی کاردان جرم تو بود
تو به راه من بنه گامی تمام
تا منت نزدیک آیم بیست گام
گر کنی آیینهی ما را نظر
عیبهایت سر به سر گردد هنر
منبع:
(پروین پژوهی. منوچهر اکبری.ص۴۲۵)
منتشر شده در کانال طرز طنز
خداقوت جالب بود
عالی بود