رمزگشایی پنتاگون
جلسه سری پنتاگون
۱۰:۲۹ ق٫ظ ۲۴-۰۴-۱۴۰۰
فالگیر: تا همه قهوههاشون رو نخورن آینده رو نمیگم.
فرمانده ارتش: وزیر دفاع بیا بیرون از زیر میز، اون قهوه رو بخور تا تانکم رو در نیاوردم.
وزیر دفاع: امنه؟
فرمانده ارتش: تا الان آره.
فالگیر: خیل خب دیگه نگفتم تهشم بلیس.
وزیر دفاع: چی میبینی؟ برگردیم افغانستان؟
فالگیر: فنجونم میخوردی. هیچی نمیبینم.
کف پاتو بیار ببینم. اَه اَه ببر، ببر. تو بختت کوره. افغانستان و غیره هم نداره هر جا بری پَسِت میفرستن.
فرمانده نیرو زمینی: آخه سربازای من جاشون عوض میشه بدخواب میشن.
فرمانده نیرو هوایی: سربازای منم هواشون عوض میشه …
فرمانده نیرو دریایی: سربازای منم که آب به آب میشن …
فرمانده ارتش: ای بابا تانکم رو در میارما. ببین ته اون فنجونا چند نوبت دیگه سفر میبینی؟ حالا افغانستان نشد یه جا دیگه.
فالگیر: من تا کف سلول بنیادیتونم نگاه کردم هیچی نیست، خالیِ خالیه.
فرمانده ارتش: مگه میشه؟ ما این همه سرباز رو کجا بفرستیم سیر شن؟
وزیر دفاع: زندان مخفیامون رو چجوری پر کنیم؟
فرمانده نیرو زمینی: اصلا ما نباشیم کی تو عروسیهاشون گوله در کنه؟
وزیر دفاع: اگه ما نباشیم که بچههاشون رو بفرستیم تو کوچه واسه پاکسازی تلههای انفجاری، افغانستانیهای زیادی میمیرنا! بذار برگردیم!
فالگیر: فعلا که هیچ سفری براتون نمیبینم. حالا جلسه بعد یکم بیشتر واریز کنین شاید یه جزیرهای چیزی براتون کشف کردم.
فرمانده ارتش: پس من یه تانک برمیدارم.
ادامه تیترها را از اینجا بخوانید:
ثبت ديدگاه