چگونه طالب فیض شویم
حسنی به دانشگاه نمی رفت
۱۲:۰۴ ب٫ظ ۱۶-۰۹-۱۳۹۷
در قسمت جدید مجموعه داستانهای حسنی نوشتند: حسنی قصهی ما از وقتی دانشجو شده بود، دیگه حتی جمعه ها هم به دانشگاه نمیرفت.
حسنی روز انتخاب واحد، مثل ملوان زبل بعد از استعمال اسفناج جو میگرفتش و تمام کلاسها رو از خروس خون صبح تا بوق کفتار برمیداشت.
اول ترم، صبح که میشد، مثل یک غنچه باز نمیشد و مامان حسنی از ساعت هفت شروع به صدا زدن حسنی میکرد تا دیگه نزدیک ساعت ده، بر اثر پرتاب جارو دستی از رخت خواب بلند میشد. چون وضع هر روز صبح همین بود؛ حسنی اون ترم به پیروی از مصرع 《افتادگی آموز اگر طالب فیضی》 درسهای ساعت هشت تا ده رو افتاد.
اما از دستاوردهاش در طول ترم تموم کردن پنج فصل سریال، یادگیری طریقهی حاضری خوردن هنگام غائب بودن، آشنایی اجمالی با زبان آناپانیکو (سریال ها به این زبان بود)،یادگیری نحوهی کپی پیست و… بود.
گذشت و گذشت تا اینکه شب امتحانهای حسنی رسید؛
حسنی هم که اصلا سر کلاس نرفته بود و چیزی ننوشته بود، پیام داد به دکتر ارنست که جزوه بگیره ازش ولی دکتر همه ی جزوه ها رو برای درست کردن آتیش، توی جزیره سوزونده بود؛ پس پیام داد به یکی از پلنگهای داستان کدو قلقله زن که همکلاسی خوش خطش بود، و بهش گفت عکس جزوه ها رو در پیامرسان بله(چون تلگرام فیلتره عزیزانم) براش بفرسته.
حسنی بعد از دیدن جزوه ها فهمید که هیچی از درساش نمیفهمه و در افق های باغ علم و دانش محو شد؛ پس تصمیم گرفت امتحان نده تا همون دو واحدی رو هم که مونده بود؛ بیفته و بشه یک دانشجوی تمام عیار طالب فیض.
پس دوباره به دکتر ارنست پیام داد، که هماهنگ کنه آخر هفته باهم برن جزیره تا خستگی این ترم رو رها کنند توی آب دریا و ترم جدید با قدرت بیشتر، دوباره انتخاب واحد کنن.
ثبت ديدگاه