در جستجوی کار
                                    
۱۰:۰۲ ق٫ظ ۲۵-۰۲-۱۴۰۴
چندیست که با استرس دنبال کارم
بیکارم و از این جهت رفته قرارم 
باید روم فوری سر کاری وگرنه
نه گویدم جای بله زیبا نگارم
آورده شرط شغل خوب و پر درآمد
ضمن شروط دخترش بابای یارم 
هر روز توی سایتهای کاریابی
مثل عقابی تیز دنبال شکارم 
از بس که گشتم روزها را در پی کار
شبها ز غصه هر نفس جان میسپارم 
هر شب مرا رویا به سویی میکشاند
گاهی فقیر و گاه خیلی مایهدارم 
یک شب میان خواب دیدم شغل دارم
در یک یگان رزم ارتش استوارم 
توی سکانس بعدیش دیدم که ارتش
داده به من ترفیع و بنده تیمسارم 
دیدم شبی دیگر که هستم یک مدیر و
بودند کل کارمندان جان نثارم 
یک شب معلم بودم و از روی یک لیست
دیدم که دارم بچهها را میشمارم
دیگر شبی دیدم که با یک کت زیبا
یک دیپلمات کهنه کار و با وقارم
هرچند بنده همچنان بیکارم اما
در خواب خوش گویا هزاران کار دارم 
از خواب بیدارم نکن ای دوست شاید
در خواب باشد لحظهی وصل نگارم
 
			
					 
                                        





 
                                                                
ثبت ديدگاه