نظریه روز نان خانگی
در هاله‌ای ضخیم‌

سال‌ها پیش در چنین روزی، بشریت تصمیم گرفت این روز را «روز نان خانگی» بنامد؛ هرچند دلیل این نام‌گذاری همچنان در هاله‌ای ضخیم‌تر از تنورهای قدیمی پنهان است، مورخان اما دو فرضیه اصلی دارند:
فرضیه اول:
روزی روزگاری در مطبخ قصر یکی از پادشاهان مجهول‌الهویه، آبِ قضا‌و‌قدر بی‌دعوت ریخت روی کیسه‌ی آرد.
درباریان که نمی‌خواستند رسوایی‌شان علنی شود، آرد خیس را چند ساعتی پشت انبار قایم کردند؛ چند ساعت بعد برگشتند و با ماده‌ای چسبناک روبه‌رو شدند که بعدها به‌ نام «خمیر» وارد تاریخ شد.
خمیر را گذاشتند جلوی آفتاب و چون از پهن کردن خمیر جلوی آفتاب برایشان آردی در‌نیامد،
درباریانی که تا قبل از آن تنها هنرشان برق انداختن ظروف طلا بود، برای خشک کردن این خمیر جلسه اضطراری تشکیل دادند.
در آخر به این نتیجه رسیدند که آن را در دیگ‌هایی بزرگ‌ پهن کنند. بنابراین دیگ‌ها را گذاشتند روی آتش. سپس خمیر را پرت کردند داخل دیگ و چون هیچ‌کس نمی‌دانست چقدر باید صبر کرد، هر پنج دقیقه یکی می‌آمد انگشت آغشته به آب دهانش را میمالید به دیگ و چون صدایی نمی‌شنید می‌گفت: «هنوز تر است».
نتیجه؟
نانی اختراع شد که اگر به‌جای سنگ‌فرش میدان قصر می‌گذاشتند، احتمالاً تا سه نسل بعد هم خط نمی‌افتاد.
گفته می‌شود همین نان‌ها بعدها در جنگ‌های داخلی و خارجی به‌عنوان تجهیزات دفاعی هم استفاده شدند و فقط کسانی جان سالم به در بردند که دندان طلا داشتند.

فرضیه دوم:
این روایت اما کمی انسانی‌تر است. می‌گویند مردم از صف‌های بی‌پایان نانوایی خسته شده بودند؛ صف‌هایی که «گیس‌وگیس‌کشی» و «کی بود؟ کی بود؟ من نبودم!»، جزو خدمات روزانه‌شان بود. بزرگان قوم که دیدند اگر اوضاع همین‌طور ادامه پیدا کند، نانوایی‌ها تبدیل به رینگ بوکس می‌شوند، تصمیم گرفتند سنت «نان خانگی» را احیا کنند تا مردم از صف‌ درگیری برهانند.

در نتیجه روز نان خانگی روزی است که بشر فهمید:
یا باید خودت نان بپزی، یا صف نانوایی تو را می‌پزد.

ثبت ديدگاه




عنوان