ایده ساخت کفش فولادی
سازمانهای آفرینگو
۱۰:۰۵ ق٫ظ ۰۲-۱۲-۱۴۰۳
روزی جوانی ایدههای خود را به منصه ظهور رساند و چون عنوان پژوهشگر برتری بر شانههایش سنگینی میکرد، رفت تا طرحش را عملی کند. وی به سازمان مربوطه مراجعه کرد و آنان نیز با اهدای لوحتقدیر و گرفتن عکسهای پشتسرهم از جوان و طرحش، گامهای بلندی در تولید محتوای سازمانی خود برداشتند.
جوان مبتکر که در پی اخذ مجوزهای تولید به سازمان شماره ۱ رفته بود بعد از بررسیهای نهایی کارشناسانِآفرینگو با در دست داشتن چندین کارت صد آفرین و هزار آفرین با جملهی «کار از تو آفرین از ما» او را به سمت سازمان شماره۲ راهنمایی کردند. این سازمان هم پس از مداقه نهایی طرح را به کمیسیون بررسی برد و نتیجه کمیسیون بررسی به کمیسیون ارزیابی و از آنجا به کمیسیون نظارت و سپس به کمیسیون تصمیمگیری رسید.
اما به دلیل اینکه اعضای کمیسیون مربوطه در حال تحقیق و واشکافی داستان تصمیم کبری بودند؛ طرح جوان را بایگانی کردند تا در زمان مقتضی بررسی نمایند.
جوان مبتکر نیز در جهت اقدامات موازی برای جهیدن تولیدش به بانک بغلی درخواست وام داد؛ رئیس بانک از افتخارات جوان مفتخر شد و بعد از ضبط مصاحبهاش در خصوص حمایت از تولید داخلی از جوان پرسید: «امتیاز حساب داری؟ معرف و آشنا چطور؟» جوان، سرش را به بالا تکان داد و رئیس گفت: «پس با چه رویی آمدی پیش من؟!»
جوان مبتکر، پنج سال در اضلاع مثلث سازمان شماره۱، سازمان شماره۲ و بانک بغلی قضیه حمار را محاسبه میکرد و ۳۵ جفت کفش در این راه تعویض نمود.
در نهایت زمان مقتضی سازمان شماره ۲ منقضی شد و کمیسیون تصمیمگیری همراه با تایید واردات جنس مشابه، طرح جوان را رد کرد و جوان مخترع در حالیکه در دکه فلافلی کاهو و کلم خرد میکرد، به ایده ساخت کفش فولادی برای طی اضلاع مثلث میاندیشید.
ثبت ديدگاه