سرعت جایگزینی
شهردار بر دقیقه
۹:۳۵ ق٫ظ ۲۰-۰۷-۱۳۹۷
راه راه: این روزها همه چپ چپ نگاهم میکنند، شبها که همهجا تاریک میشود و فقط ما اینجا هستیم، از صدای جیرجیر بقیه که آنطرف اتاقاند میفهمم که دارند پشت سرم حرف میزنند!
شایعاتی که در موردم پخش شده به گوش خودم هم رسیده، میگویند نحس و شومم و انگار طلسم شدهام، راستش از شما چه پنهان دیگر خودم هم دارم شک میکنم که مبادا از آن روز که به اینجا آمدم بلایی سرم آورده باشند!
می گویند می شود پول بدهی تا معجونی بدشگون کننده از ترکیب پشم بز شاخدار و عرق پشت گردن زرافه و پشکل برهی دو روزه و پنیرک نوزاد چلهای را بسازند و آنوقت یا به کمر شخص مورد نظر بمالند یا در غذایش بریزند تا برای همیشه نحوست دست از سرش برندارد!
لابد زمانی که خواب بودم یک نفر آمده روی پشتیام یا به دست و پاهایم یک همچین چیزی مالیده که اینروزها کسی جرئت نمیکند نزدیکم بیاید و یا اگر هم آمده، نرسیده، رفته!
هر چقدر فکر میکنم بیشتر نمیفهمم! آخر لامصب این چه سحر و جادوییست که یکشبه آدم سالمی که دو روز نشده مرا دیده، از ناحیه کلیه دچار سنگ و از ناحیهی معده دچار زخم و از ناحیهی قلب دچار گرفتگی عروق و از چند جای دیگر… یا بندهخدایی یکهو با دیدن من پس از عمری بازنشستگی دوباره بازنشسته شود، تازه هیچکسی هم جز من مقصر نباشد!
گمانم حق با دیگران است، یکجوری نفرین شدهام که میترسم اگر همینطور ادامه پیدا کند سرعت تعویض صاحبانم به «شهردار بر دقیقه» برسد و اسمم را بهعنوان نحسترین صندلی، در رکوردهای گینس ثبت کنند!
راستی! شما باطلالسحر سراغ ندارید؟!
ثبت ديدگاه