آفرین بر تو که شایسته صد چندینی...
فال نوروزی شیخنا حسن روحانی
۰:۴۱ ق٫ظ ۰۵-۰۱-۱۳۹۷
راه راه: حافظ خوانی و فال حافظ از سنت های دیرینه ما ایرانی هاست! از این رو بر آن شدیم تا دم عیدی فالی به نیت شمع مجلس خوبان حضرات والا مقام اعتدالیون علی الخصوص شیخ حسن روحانی بگیریم! نتیجه این فال در ذیل تقدیم می شود:
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
در اینجا حضرت حافظ خطاب به همه ژن خوبا و لاکچریا و برندا می فرماید: برای اینکه اثر فتنه هایی که می پراکنی به خودت برنگردد، پاشو برو یه جای خوش آب وهوا مخصوصا جایی که آب داشته باشه که اگه هوس کردی راحت بتونی هم آبتنی کنی و هم زیرآبی بری
به خدایی که تویی بنده بگزیده او
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی
بفرما! شاهد هم از غیب رسید! دیگه چی بالاتر از اینکه خود حافظ هم از اون دنیا کانکت شده و می گه آقای روحانی اصلا بنده برگزیده خداست و تازه سفارش می کنه بجز همون وزیرا و مدیرا و مسؤولان قدیمی که از شدت و خلوص چاکری اشون خبر داره و تازه برند هم هستن، مورد دیگه ای رو برای این سمت ها انتخاب نکنه!
گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست
بی دلی سهل بود گر نبود بیدینی
اینجا مشخصه که شاعر تو حال خودش نبوده و سرش به همون ترک شیرازی و می وساغر و این چیزا گرم بوده وگرنه مسؤولای ما رو چه به خیانت در امانت و رواج بی دینی؟!
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
آفرین بر تو که شایسته صد چندینی
بلـــــــــــــــــه! حالا باز بیاید بگین رئیس جمهورمون بی ادبه و هی فحش نثار منتقداش می کنه! این نوگل با ادب رو چه به این وصله ها که یه عده بی سواد کم عقل بهش می چسبونن؟
عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار
ظاهرا مصلحت وقت در آن میبینی
اینجا اشاراتی داره به یه سری نشست و برخاست های آقاها و آقازاده ها و سلبریتی ها که هرازگاهی مسئله ساز می شه! آقا جان انقدر گیر ندید! حتما یه مصلحتی می دونن که با این خز و خیلا می گردن دیگه! حالا گیریم طرف جاسوس و تروریست و دشمن خونی مملکت هم بود! به شما چه اصلا؟!
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی
اینجا به طور ظریفی اشاره داره به زمان انتخابات و لطایف الحیلی که جناب روحانی برای پیروزی بر رقیب به کار برده بود!
بله خب کسی که عاشق میز ریاسته باید یه مدتم خودشو به نداری بزنه دیگه! مثلا بگه بچه های ستاد ما نون نداشتن بخورن! شام می رفتن مهمون ستاد بغلی می شدن!
سخنی بیغرض از بنده مخلص بشنو
ای که منظور بزرگان حقیقت بینی
نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
بهتر آن است که با مردم بد ننشینی
در اینجا شاعر به صاحب فال توصیه می کند که با بدبخت بیچاره ها نشست و برخاست نداشته باشه! مثلا تو سفرهای استانی و بازدید از کارخونه ها و زلزله زده ها و از این دست آدما، از همون داخل ماشین باهاشون بای بای کنه کافیه و نیازی نیست گرد و خاک حاصل از این دیدارها به گوشه عبا و قبا و کت و شلوارشون بگیره.
سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد
بلغ الطاقه یا مقله عینی بینی
اینجا هم از اون دسته بیت هاست که می گن شاعر چو به تنگ آید ناچار به جفنگ آید! یه چی به عربی پرونده دیگه!
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چوگل
لایق بندگی خواجه جلال الدینی
در این بیت خواجه جلال الدین کنایه از کدخدا ست که برای اینکه یه گوشه چشمی ازش نثار صاحب فال بشه، باید مثل مثل شمع بسوزه و بسازه و جیکش در نیاد! ورگرنه کدخدا با یه دکمه! چیزه با یه فوت فیتیله اشو می کشه پایین!
ثبت ديدگاه