معرفی کتاب
نوار کاست را بخر و بخوان!
۱:۰۳ ب٫ظ ۲۶-۰۶-۱۳۹۹
راه راه: در پاسخ به این سوال که در جیب جا میشود، باید گفت بله! البته جیبی بودن این کتاب بهانهای برای خرید آن نیست. اولین چیزی که مخاطب را جذب میکند، تصویر یک نوار کاست بر روی جلد کتاب است.
شاید شما با این سوال مواجه شوید که چرا؟ اما وقتی مردمک چشمتان روی نوستالژیکاتور لیز میخورد نیشتان تا بناگوش باز میشود و یاد شیطنتهای دوران کودکی میافتید.
کتاب نوستالژیکاتور که ۸۸ صفحه بیشتر ندارد، سفر به گذشته و بازی با خاطرات تلخ و شیرین است. این کتاب از اشخاص، اشیا، مکانها و چیزهایی نقل میکند که شاید خندهدار باشد اما برای عدهای خاطره ست.
نوستالژیکاتور نوشتهی ندا شاهنوری ست که در سال ۹۴ توسط کتاب قاف منتشر شده. نویسندهی نوستالژیکاتور که تنها همین یک کتاب طنز را نوشته، معتقد است فردی غیرنوستالژیک بوده و این کتاب را با هدف حرکت در جهتی خلاف جهتِ موج نوستالژیبازها نوشته است.
در واقع اگر خوانندهی این کتاب از نسل قدیم باشد در حین خواندن کتاب و بعد از آن یاد خاطرات تلخ و شیرین کودکی، برنامههای تلوزیونی و امکانات آن دههها میافتد و مجبور میشود هر چند صفحه یکبار بگوید: آخی یادش بخیر.
و اگر خواننده از نسل جدید باشد شاید او را به این فکر فرو ببرد که پدر و مادرش با چه سختی بزرگ شدهاند و خودش در چه امکانات خفنی به سر میبرد. شاید هم به او بیاموزد که قدر حالش را بداند و برود یک چیزی بشود. شاید هم هیچ نیاموزد. در هر حال آنها را با اوضاع و احوال گذشته آشنا میکند.
شاه نوری که خیلی هم روحیهی شاعرانهای ندارد در نوشتههایش نشان میدهد که نوستالژیها خیلی هم شیرین نبوده و برای آنها که تجربهاش را داشتهاند، بیشتر به شکلات تلخ شبیه است.
نویسنده در این کتاب از مدرسه و دردسرهایش شروع میکند، گچ بر میدارد و در حالی که ته مدادش را در دهانش قرار داده، از بازی وسطی، امراض مسری و تقلبهای کودکانه مینویسد.
وی شخصیتها، کارتونها مخصوصا شوتهای کشدار در فوتبالیستها، سلاحها و حتی ژیان را از قلم نمیاندازد.
نوستالژیکاتور فراموش نمیکند که تلوزیون ۱۴ اینچ هم زمانی بوده و با سرکوفت به او، کارش را با نشستن زیر یک کرسی تمام میکند.
در کل این کتاب گرچه کامل نیست و همهی سختیها و گاهی بدبختیهای گذشته را به رخ آیندگان نمیکشد، اما برای دستگرمی و آشنایی با بخشی از گذشته بد نیست و خواندنش برای یکبار توصیه میشود.
……
قسمتی از کتاب:
قطع به یقین محل زندگی ماهی قرمز تشت نیست، ولی ما یا ماهی قرمز را توی تشت دیده بودیم یا کیسه فریزر یا تنگ؛ و چون تشت از آنهای دیگر بزرگتر بود فکر میکردیم وطن ماهی قرمزها تشت است مثل وطن بنفشهها که جعبه چوبی است.
?