احوالات داشتن یک خواهر یا برادر
آبجی یا داداش! مسئله این است!
۱:۲۰ ب٫ظ ۲۳-۱۱-۱۴۰۲
موضوع انشا: خواهر و برادر خود را دوست داشته باشید.
به نام خدا
انشای خود را آغاز میکنیم.
ما تا چند سال پیش خیلی دوست داشتیم برادر داشته باشیم، زیرا همبازی فوتبال ما میشد. آن وقت ما مجبور نبودیم وقتی توپمان میافتد خانهی همسایهها خودمان برویم آن را بیاوریم.
اما الان یک خواهر کوچک داریم. مامانمان میگوید خواهر نعمت است. به نظر ما هم نعمت است، چون همه برایش کادو و خوراکی میآورند. خودش نمیتواند آنها را بخورد و ما میخوریم. خواهرمان شبها تا صبح بیدار است و از صدای گریهاش خوابمان نمیبرد. برای همین تلویزیون نگاه میکنیم. اینجوری صبحها دیر به مدرسه میرسیم.
مامانبزرگمان میگوید او برکت آورده است؛ ولی من فقط دیدم از وقتی آمده کلی پوشک و شیرخشک به خانه آورده. خواهر داشتن خیلی خوب است، زیرا وقتی در آینده با او دعوا کنیم، زورش به ما نمیرسد. از وقتی خواهرم آمده پدرم دنبال گرفتن یارانهاش است تا حداقل نصف کمتر پول شیرخشکش را دربیاورد. ما فکر میکنیم اگر یک برادر دیگر هم داشته باشیم میتوانیم در بازی، دو بر یک خواهرمان را ببریم و سهم پولتوجیبیاش را برداریم. تازه هر وقت بابایمان بخواهد نصیحتمان کند میتواند سه تا چوب کنار هم بگذارد و دیرتر بشکند.
من همیشه سعی میکنم با خواهر خودم مهربان باشم تا او گریه نکند و صدای صاحبخانه در نیاورد.
در پایان نتیجه میگیریم خواهر خوب است؛ اما برادر بیشتر به درد میخورد مخصوصا در فوتبال.
این بود انشای من.
ثبت ديدگاه